جانگوی از بند رها شده (Django Unchained)
ساخت کمپانی واینشتاین و کلمبیا پیکچرز – ایالات متحده
سال تولید: ۲۰۱۲
کارگردان: کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino)
نویسنده: کوئنتین تارانتینو (Quentin Tarantino)
بازیگران: جیمی فاکس(Jamie Foxx)، کریستف والتس(Christoph Waltz)، لئوناردو دیکاپریو(Leonardo DiCaprio)، کری واشینگتن(Kerry Washington)، ساموئل ال. جکسون(Samuel L. Jackson)
خلاصه داستان (لو رفتن داستان فیلم):
در تگزاس سال ۱۸۵۸، برادران اسپک، ایس و دیکی، گروهی از بردگان سیاهپوست پیاده را میرانند. دکتر شولتز که دندانپزشکی اصالتاً آلمانی است، به قیمت شناسایی سه برادر که اکنون برای سرشان جایزه تعیین شده، سراغ برده ای به نام جانگو میرود تا چهره آنها را برایش شناسائی کند، سپس او جانگو را شریک خودش میکند و این برده هم در تیراندازی استعداد خوبی نشان میدهد.
بعد از مدتی این دو نفر برای نجات برومهیلد (همسر جانگو) سراغ صاحب جدیدش کندی میروند و این مرد وسط میز شام با هفتتیرکشی شولتز را مجبور می کند که کنیزک را به قیمت دوازده هزار دلار بخرد، بعد از انجام معامله دکتر شولتز موقع دست دادن کندی را میکشد و بلافاصله شخص دیگری او را از پای در میآورد. جانگو هم دست به اسلحه شده و حمام خون راه میاندازد، اما با گروگانگیری برو مهیلد توسط یکی از افراد کندی، مجبور به تسلیم میشود.
سپس خواهر کندی برای عذاب دادن جانگو تصمیم میگیرد او را به یک معدن دار بفروشد، اما او در راه مراقبانش را فریب داده و میگریزد سپس به مزرعه کندی بازگشته همه را میکشد و با برومهیلد فرار میکند.
تحلیل فیلم:
تا پیش از الغای بردهداری، بردگان از هیچ حق انسانی برخوردار نبودند. در بسیاری از اوقات حتی از حقوق اولیهای که به حیوانات نیز داده میشد، مانند نگهداری کودکان در کنار مادرشان نیز محروم بودند. صاحبان برده مالک جان و مال و خانواده بردگان سیاهپوست بودند و تجاوز و کشته شدن به دست اربابان سفیدپوست معمول بوده و هیچ قانونی از بردگان سیاهپوست حمایت نمیکرد. بردگان تا زمانی که نفس میکشیدند باید به اربابان خود خدمت میکردند. در نهایت نظام بردهداری به دلیل تداخلی که در مسیر صنعتی شدن آمریکا ایجاد کرده بود، از میان برداشته شد.
فیلمهای متعددی در مورد بردگان سیاهپوست ساخته شده است. هر چند به سختی میتوان فیلمی را پیدا کرد که منطبق بر واقعیات ثبت شده در تاریخ باشد، تارانتینو نیز از این قاعده مستثنا نیست.
با وجود آنکه فیلم درباره ظلم و ستم بیاندازه سفیدپوستان به بردههاست، اما تصویری که تارانتینو از سیاهان نشان میدهد، تصویری زیبا یا درست به نظر نمیرسد.
یکی از عمدهترین آنها، «تودهوار» بودن بیشتر سیاه و سفیدپوستان فیلم است. غیر از جانگو و استفن، سیاهپوستهای فیلم بهشدت «رام» و «تعریفنشده» هستند. آنها هستند تا «صرفاً مظلوم»، و نه برای لحظهای معترض باشند! زنان سیاهپوست عمارت شهری کندی، به شدت ابله و بیمغز هستند.
میزان توهینهای نژادی در این فیلم آنقدر زیاد است که «اسپایک لی» در مصاحبهای با «هالیوود ریپورتر» گفته بود که هرگز به تماشای این فیلم نخواهد نشست، چرا که فیلم به اجدادش توهین کرده است.
علاوه بر این، در طول اثر کنایههای ظریفی به گذشته سیاهان آمریکا زده شده است تا نشان دهد که قسمتی از تقصیر و اتهامی که در بردهداری وجود دارد، به خود آنها برمیگردد. به این خاطر که خود سیاهان در آفریقا همرنگهایشان را به غربیها فروختند و در اوایل کار هر وقت موقعیت اندکی پیدا میکردند، انتقام سختی از سفیدها میگرفتند که در بعضی موارد هیچ منطقی آن را نخواهد پذیرفت.
تصویر عینی این رویکرد در شخصیت استفن (ساموئل جکسون) است که در مزرعه «کالوین کندی» به عنوان یک برده مورد اعتماد برای او کار میکند. او فرد خوشلباسی است و نفوذ زیادی بر اهالی این خانه دارد. و رفتارش با بردههای دیگر بدتر از تبعیضگرایان و نژادپرستهای سفیدپوست است، چرا که به همنژادهای خود خیانت میکند.
در واقع میتوان گفت که در فیلمهای ساخته شده درباره وضعیت سیاه پوستان در دوران بردهداری به سختی میتوان تصاویری را پیدا کرد که منطبق بر واقعیات ثبت شده در تاریخ بوده و یا این که شدت و اندازه ظلمی که به سیاهان شده است به درستی نشان داده شده باشد. در این گونه آثار اتهام جنایتهای نژادی، بین سیاهان و سفیدها تقسیم شده و از سویی دیگر به طور معمول یک منجی سفیدپوست وجود دارد که برای احقاق حقوق سیاهان تلاش میکند.
0 دیدگاه