در قرن هیجده با شکل گیری نظام سرمایهداری طبقه کارگر از زنان و مردان تشکیل میشد و نیروی کار زنان برای سرمایه بسیار سودآور بود. سرمایهداران به منظور کاهش دستمزد و هزینه و سطح دستمزدها، از نیروی کار ارزان زنان و کودکان استفاده میکردند. کار روزانه زن کارگر از ساعات معمولی طولانیتر، محل کار کثیف و شرایط کاری ناامن و خطرناک بود و آزار جنسی و تجاوز زنان را تهدید میکرد.
زن به عرصه صنعت قدم گذاشت با این امید که درآمد خانواده را افزایش دهد و کار زنان در صنعت با توسعه صنعت مدرن به یک ضرورت تبدیل شد. زن بهترین گزینه برای سود آوری بود، زیرا در مقایسه با مردان دستمزد کمتر دریافت کرده، مطیعتر، منضبطتر و قانعتر بود و در رابطه با کار و تولید، آسانتر استثمار میشد و از سوددهی بالایی برای سرمایه برخوردار بود. اما حاصل این اتفاق برای زنان چه بود؟
زندگی ما زنان در کارخانههای آمریکایی چگونه بود؟
کاترین بیچر درباره سیستم کارخانه نوشته است: بگذارید اکنون واقعیتهایی را نشان دهم که با نظارت شخصی یا با پیگیری در محل به دست آوردهام. من وسط زمستان آنجا بودم؛ هر بامداد سر ساعت ۵ با صدای ناقوسها که مردم را به کار میخواندند بیدار میشدم. به طوری که برخی به من میگفتند، وقت برای صرف ناشتایی و پوشیدن لباس به اندازهای کوتاه بود که بسیاری از آنها مجبور بودند با عجله این کار را انجام دهند و بعد از آن، کار آغاز میشد و بدون ملاحظه و اغلب ایستاده تا ساعت ۱۲ ادامه داشت. بعد فقط نیم ساعت برای ناهار که زمان رفت و برگشت از آن کم میشد؛ سپس بازگشت به کارخانه و ادامه کار تا ساعت هفت شب.
باید به یاد آورد که کار در اتاقهایی انجام میشود که در آن چراغهای نفتی و در مجموع ۴۰ تا ۸۰ نفر هوای اتاق را استنشاق میکنند؛ هوایی که با هزاران ذره پنبه که توسط ماسورها و چرخهای بافندگی به گردش در میآید، آلوده است.
در کنار این تصویر عادی از کار زنان در کارخانهها شرایط منجر به از کارافتادگی زنان نیز در یک گزارش کمیسیون بررسی کارخانههای وابسته به ایالت نیویورک به این شکل گفته شده است: سادی یک دختر باهوش، منظم و تمیز است. وی از زمانی که اجازه کار گرفته، در مانوفاکتور[۱] دست دوزی به کار اشتغال دارد. وی عادت داشت که برای کار خود یک پودر سفید استفاده کند که در آن زمان گچ یا تالکوم متداول بود که روی شابلون مشبکی ریخته میشد و برس میخورد و بدین صورت تصویری بر پارچه به جای میگذاشت؛ البته تالکوم و یا گچ در اثر تماس میتوانست پاک شود. صاحب کار آخری به جای پودر گچ، سرب سفید که با رزین یا کلوفونیوم مخلوط شده بود تعویض کرد. این گام مخارج کار را ارزانتر کرد؛ زیرا این پودر در اثر تماس از بین نمیرفت و در نتیجه استعمال مجدد پودر لازم نبود. هیچ یک از دختران از تعویض پودر و خطرات ناشی از استعمال آن مطلع نبود. سادی دختر قوی، سالم و با اشتهایی بود و چهرهای گلگون داشت. به ناگاه از این پس، رفته رفته اشتهای خود را از دست داد. دستها و پاهایش آماس[۲] کردند. قدرت حرکت یک دست وی از کار افتاد و دندانها و لثههایش آبی رنگ شدند. پس از آنکه وی ماهها به خاطر ناراحتی معده تحت درمان بود، سرانجام مجبور به ترک کار خود شد. پزشک معالج وی او را به بیمارستان فرستاد. در آنجا نتایج آزمایشات نشان داد که وی به مسمومیت سرب دچار گردیده است. به همین شکل عمر بسیاری از زنان کارگر پیش از ۳۰ سالگی به پایان خود میرسید.
- مانوفاکتور به کارخانه بزرگ ماقبل صنعتی اطلاق می شود که در آن کالاها بطور سریال، همراه با تخصص و تقسیم کار زیاد، اما عمدتا با کار دستی تولید می شوند.
- ورم
0 دیدگاه