جنایات آمریکا در پاناما به بهانه تلاش برای دستگیری نوریگا

سوم اکتبر ۱۹۸۹، گروهی از نیروهای دفاعی پاناما شورش و با مشورت آمریکا، نوریگا را دستگیر کردند و دو ساعت در بازداشت نگه داشتند؛ اما ایالات متحده حین اجرای این عملیات از آن‌ها حمایت نکرد. کمی بعد نیروهای وفادار به نوریگا نیز برای آزاد‌کردن او خروشیدند و کاروانی از کامیون‌داران حامی نوریگا از جلوی سفارت آمریکا عبور و به سمت محل نگهداری‌اش حرکت کردند؛ بااین‌وجود نیروهای ارتش آمریکا در پاناما جلویشان را نگرفتند. در همین حال، نیروهای شورشی اعلام کردند که قصد تحویل نوریگا به ارتش آمریکا را دارند؛ با اینکه آمریکا به دنبال این هدیه بود، آن را نپذیرفت و همچنان به بی‌تفاوتی ادامه داد تا غائله تمام شد. بعدها دلایلی هم برای این عدم حمایت مطرح شد و بوش اظهار کرد که شورشیان از لحاظ سیاسی باب طبع آمریکایی‌ها نبودند!

با این همه آمریکا در بیستم دسامبر همان سال، ساعت یک بامداد، برای دستگیری نوریگا به پاناما حمله کرد! یکی از دیپلمات‌های اروپایی که چند وقتی به‌واسطه همسایگی با مادربزرگ معشوقه نوریگا، رفت‌وآمدهایش را می‌دید، سه ساعت بعد از این حمله با نیروهای آمریکایی تماس گرفته و محل دقیق نوریگا را به آن‌ها اطلاع داده بود؛ اما پاسخ نیروهای ارتش آمریکا این بود که ارتش اولویت‌های دیگری دارد! و به حمله ادامه داده بود.

قرار بود با این حمله نیروهای دفاعی پاناما فلج شوند یا یک پیروزی نظامی بزرگ، تصویر بی‌عرضگی‌های بوش را در افکار عمومی تغییر دهد؟! قرار بود قدرت نظامی آمریکا حتی در نبود تهدید رقیبش، شوروی دوباره خودنمایی کند یا این حمله پیامی باشد برای انتخابات دو ماه آینده نیکاراگوئه؟! فارغ از همه این گمانه‌زنی‌ها، هفتمین باری بود که آمریکا بعد از اشغال استان پاناما و جداکردن آن از کلمبیا در سال ۱۹۰۳، مجدد به این خاک حمله می‌کرد. ژنرال کالین پاول[۱]، رئیس ستاد مشترک، در جریان این تهاجم به خاک پاناما گفت: «ما باید تابلویی بیرون در بگذاریم که رویش نوشته باشد: ابرقدرت اینجا زندگی می‌کند!» اسم عملیاتشان را دعوای عادلانه گذاشتند و هدف را هم دستگیری رهبر پاناما و محاکمه‌اش در ایالات متحده اعلام کردند؛ کاری کاملاً قانونی، انسانی و عادلانه!

در جریان این یورش، با هجوم به خانه‌های غیرنظامیان حامی نوریگا، صدها نفر را دستگیر کردند. آمبولانس‌های در حال ماموریت برای بازرسی و پیداکردن حامیان نوریگا متوقف می‌شدند. گروه عملیات روانی آمریکا نیز یک خط داغ دایر کرد تا مردم، تبهکاران، خرابکاران، مبارزان ضدآمریکایی و طرفداران این رهبر تحت‌تعقیب را معرفی کنند؛ بعد از شناسایی این افراد، نیروهای آمریکایی آن‌ها را بازداشت و روانه زندان می‌کردند. تورهایی هم برای خبرنگاران ترتیب داده بودند که با رفتن به خانه و دفترکار نوریگا، از اعتقادات مذهبی گرفته تا خصوصی‌ترین حریم‌ها، مثل رفتارهای جنسی‌اش را علنی و مسخره کنند. نیروهای آمریکایی حتی با حمله به زندان‌ها، زندانیان را آزاد کردند؛ بعداً فرمانده جدیدی که توسط آمریکا منصوب شد، راه‌افتادن موجی فوق‌العاده از جرم و خشونت در پاناما را نتیجه همین آزادشدن صدها تبهکار خطرناک اعلام کرد. با تیر هوایی به خانه سفیر نیکاراگوئه ریختند، سلاح‌ها را ضبط و خانه را غارت کردند، ولی هرگز مبالغ ربوده‌شده را پس ندادند.

ایالات متحده هزاران کارتن سند را از دولت نوریگا مصادره کرد ولی حتی یک برگ از آن‌ها را به بازرسان پانامایی تحویل نداد. دادستان کل دولت وقت پاناما هم از این وضعیت شکوه کرد: «ایالات متحده از راهزن‌ها و دزدها حایت می‌کند و مانع از اجرای عدالت می‌شود. مالک این اسناد ما هستیم. اگر قرار باشد من کارم را تمام کنم، باید مدارک را ببینم.»

در همین بحران بازرگانان پانامایی اعلام کردند که در میان تهاجم و چپاول آمریکایی‌ها، رقمی حدود هفتصدمیلیون دلار را از دست داده‌اند؛ مبلغی که فقط بخش اندکی از آن تحت حمایت بیمه‌ها بوده است. یک سال پس از این حمله، میزان بیکاری در پاناما به ۲۵درصد رسید و خسارت‌های ناشی از اشغال، غارت و تحریم‌های آمریکایی در سال‌های ۱۹۸۹-۱۹۸۸ میلادی، موجب افت ۳۰درصدی اقتصاد این کشور شد.

هلیکوپترهای توپدار آمریکایی چیزی را که به گمانشان دشمن خیابانی بود، به گلوله می‌بستند، درحالی‌که گلوله‌ها به تن مردم عادی می‌نشست و توپ‌ها بر سر غیرنظامیان می‌افتاد! روبرتو ترونکوسکو[۲]رئیس کمیته حقوق بشر پاناما گفت: «زن‌ها و بچه‌ها با شنیدن صدای نبردها، پشت پنجره‌ها می‌رفتند و ]درگیری‌ها را[ تماشا می‌کردند ولی سربازهای عصبی آمریکایی به آن‌ها هم شلیک می‌کردند.»

لس آنجلس تایمز نوشت: «بسیاری از پانامایی‌ها ابتدا از حمله آمریکا استقبال کردند اما با ادامه زدوخوردها تا چهار روز ]بعد[، گزارش‌های رسیده موج نفرت از حضور آمریکا را نشان می‌داد و مردم بیش از دوره نوریگا خود را در معرض تهدید احساس می‌کردند.»

در خلال تهاجم سال ۱۹۸۹ میلادی، در یک پایگاه نظامی ایالات متحده در پاناما، پرزیدنت گیرمو اندارا[۳] به‌عنوان رئیس‌جمهور انتخاب شد و سوگند خورد. در اسنادِ بررسی‌های رسمی پنتاگون از اشغال پاناما آمده است: برای طرح اولیه پس از اشغال، این طور پیش‌بینی شده بود که یک دولت نظامیِ آمریکایی به فرماندهی سپاه جنوب در پاناما، حکومت را به دست بگیرد؛ ولی ناگهان تصمیم به انتصاب اندارا گرفتند و دولتی صوری تشکیل دادند. مدتی بعد هم معلوم شد که رئیس‌جمهور جدید، یکی از دو معاونش و دادستان کل، همگی در قاچاق موادمخدر و پول‌شویی دست داشته‌اند.

۲۰دسامبر۱۹۸۹، نیوز پورت نوشت: «امروزه دولت‌های آمریکای لاتین از مکزیک تا آرژانتین استفاده ایالات متحده از زور علیه نوریگا در پاناما را محکوم می‌کنند.» و یک روز بعد جرج بوش برای مقابله با این خبر گفت: «من حمایت قوی کنگره ایالات متحده و همسایگان آمریکای لاتین را ستایش می‌کنم!» اما طولی نکشید که سازمان کشورهای آمریکایی، قطعنامه‌ای برای ابزار تاسف عمیق از مداخله نظامی آمریکا در پاناما با تعداد بیست رای موافق و یک رای مخالف (خود آمریکا) صادر کرد و درنهایت به این کشمکش رسانه‌ای پایان داد.

طبق آمار رسمی آمریکا و تایید دولت پاناما، در این هجوم بیش از پانصد پانامایی کشته و سه‌هزار نفر زخمی شدند. منابع دیگر نیز از کشته‌شدن هزاران نفر در گورهای دسته جمعی خبر دادند. اما تلفات آمریکا فقط عددی معادل بیست‌وسه کشته و سیصدوبیست‌وچهار مجروح بود. بوش به سوال خبرنگاری که از او پرسید آیا فرستادن افراد به کام مرگ برای دستگیری نوریگا به نتیجه‌اش می‌ارزید، این طور پاسخ داد: «زندگی هر فردی ارزشمند است، بااین‌همه بله می‌ارزید!»

در بهار ۱۹۹۱، گزارش شد که کارتل‌های موادمخدر کلمبیا و همدستان نوریگا بار دیگر پاناما را مرکز نقل‌وانتقال مخدرها کرده‌اند، تعداد تولیدی‌های کوکائین بسیار بیشتر از دوران خود نوریگا شده و استعمال مواد در پاناما به‌مراتب نسبت به گذشته افزایش یافته است. فعالیت‌های جدید در حوزه قاچاق مخدر و پول‌شویی نیز حول بستگان مقام‌های کابینه، به‌خصوص مراکز دولتی، رئیس‌جهور و دادستان کل متمرکز شده است. مثلاً خولیو بریوس[۴]، مشاوری حقوقی بود که به اتهام پول‌شویی تحت پیگرد ایالات متحده قرار داشت اما بعدها همین بریوس به عضویت هیئت پانامایی برای مذاکره با آمریکایی‌ها بر سر پیمان پایان‌دادن به پول‌شویی منصوب شد!

واشنگتن اصرار داشت که پاناما قوانین محکم رازداری بانکی خود را به منظور تسهیلِ تعقیب و مجازات مظنونان به پول‌شویی تغییر دهد. ناظر کل پاناما هم در مقابل این درخواست گفت: «آمریکا می‌خواهد پاناما قوانینی وضع کند که در ایالات متحده جرم است، اما در پاناما جرم نیست. ما نمی‌توانیم تمام نظام قضایی خودمان را به‌خاطر مخدرها عوض کنیم.» سرانجام پس از تهدیدهای فراوانِ آمریکا، در آوریل سال ۱۹۹۱ میلادی، پاناما با امضای معاهده‌ای به مقام‌های آمریکایی، فرصت دسترسی جزئی به سوابق بانکی و حق تعقیب کیفری افراد پس‌اندازکننده سودهای غیرقانونیِ حاصل از مواد مخدر را داد. ولی بانک‌های خارجی، به‌ویژه بانک‌های کلمبیایی راه‌هایی برای دورزدن مقررات جدید یافتند و دوباره خیلی زود به پول‌شویی مشغول شدند.

در نخستین سالگرد حمله آمریکا به این کشور، پانامایی‌ها نمی‌دانستند جشن بگیرند یا عزای عمومی اعلام کنند… اندارا، همان رئیس‌جمهور صوری‌شان، برای اینکه لگد محکمی به دولت‌مردان آمریکا بزند، آن روز را روز ملی تفکر اعلام کرد!


[۱] Colin Powell

[۲] Roberto Troncosco

[۳] Guillermo Endara

[۴] Julio Berrios

مرجع

  • کشتن امید، ویلیام بلوم، ترجمه منوچهر بیگدلی خمسه، (۱۳۹۵)، انتشارات اطلاعات، بخش ۵۰

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *