امروزه تصور این واقعیت دشوار است که پیش از ۱۱ سپتامبر، «تروریسم» در سیاست داخلی کشورها و در سیاست بین‌المللی، نگرانی نسبتاً اندکی را برانگیخته باشد. پیش از ۱۱ سپتامبر، موارد اندکی قوانین «مقابله با تروریسم» وجود داشت یا سازمان‌های معدودی را به نام مقابله با تروریسم تشکیل داده بودند. پیش از اوایل دهه ۱۹۷۰، تروریسم تقریباً در گفتار دولتمردان[آمریکا] غایب است، مگر اینکه بر حسب موقعیت، در مواردی از آن برای اهریمنی توصیف کردن نیروهای ضد استعماری استفاده کرده باشند.

از زمان پایان جنگ سرد و به‌خصوص پس از ۱۱ سپتامبر، تروریسم به یک گفتار عمده در جهان تبدیل شده است که در سیاست، امنیت، قانون، آموزش‌وپرورش، مذهب، سرگرمی‌های پرطرفدار و بسیاری دیگر از جنبه‌های زندگی مدرن نفوذ کرده است. دلایل وقوع این امر پیچیده است و شامل فعل‌وانفعال بین نخبگان سیاسی، گروه‌های خشونت‌گرای غیردولتی و رسانه‌ها می‌شود.

هر سه عامل فوق مستقیماً از تولید ذهنیت تروریسم در جامعه بهره می‌برند: گروه‌های خشونت‌گرا جدی‌تر گرفته می‌شوند و با ارتکاب اعمال تروریستی از پوشش رسانه‌ای بیشتری برخوردار می‌شوند؛ رسانه‌ها روزنامه بیشتری می‌فروشند و با پوشش اقدامات خشونت‌آمیز بهت‌آور مانند اعمال تروریستی رتبه بالاتری را به دست می‌آورند و نخبگان سیاسی با ادعای مبارزه با اهریمن تروریسم ساده‌تر می‌توانند اقدامات و سیاست‌های خود را قانونی کنند. از این نقطه نظر، امروزه شاهد نوعی تبانی در عملکرد هر سه بازیگر فعال در عرصه تولید تروریسم در اجتماع هستیم.

به‌طورخاص، حملات ۱۱ سپتامبر، به‌ویژه عنصر بصری تکان‌دهنده و بُهت‌آورش بود که سیاستمداران و رسانه‌ها را ترغیب کرد تا مجموعه‌ای از تصاویر دلخواه را درباره تهدید تروریسم و چیستی آن در جامعه تولید کنند. در این زمینه، ۱۱ سپتامبر نعمتی غیرمترقبه برای مؤسسات سیاست خارجی بود، به‌طوری که آن‌ها در حال حاضر می‌توانند بار دیگر انرژی خود را صرف یک تهدید مشترک کنند.

پیوستگی‌های دوران پس از ۱۱ سپتامبر با دوران پیش از آن بیشتر از آن چیزی است که خیلی از مردم می‌دانند.  آنچه اکنون به نام جنگ علیه تروریسم مشاهده می‌کنیم بر اساس «جنگ علیه تروریسم» دولت ریگان بنا شده است.

اگر برگردیم و هم شعارهای اولین «جنگ علیه تروریسم» و هم اقدامات و رویکرد نظامی دولت ریگان علیه لیبی و گرانادا را مرور کنیم، «جنگ علیه تروریسم» دولت ریگان عملاً مشابه با چیزی است که امروزه آن را جنگ علیه تروریسم می‌نامند. پاسخ کلینتون به چندین اقدام تروریستی بهت‌آور در اوایل دهه ۱۹۹۰ با استفاده از روشی مشابه با روش«جنگ علیه تروریسم» بود؛ بمباران سودان و افغانستان، تلاش برای شکار و کشتن بن‌لادن و اقدامات متجاوزانه در داخل کشور[آمریکا] به نام «مبارزه با تروریسم داخلی.» تنها تفاوت واقعی مقیاس اقدامات «ضد تروریسم» در دوره پس از ۱۱ سپتامبر است، که بی‌سابقه می‌باشد.

منبع: هابیلیان


0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *