نگاهی به حمله نظامی آمریکا به خاک افغانستان پس از ۱۱ سپتامبر
پس از حملات یازده سپتامبر، ایالات متحده آمریکا با ایجاد دوگانه کاذب آمریکا و تروریسم، توانست با هدف افزایش نفوذ خود در سایر کشورها به ویژه کشورهای خاورمیانه، قدرت نظامی خود را در جهان افزایش دهد. اولین قدم در این پروسه آمریکایی، حضور همهجانبه در افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم و بهویژه اسامه بن لادن بود. قبل از ۱۱ سپتامبر به موجب قوانین بینالمللی موجود، آمریکا بههیچوجه نمیتوانست به دلیل احتمال حملات متقابل، نسبت به کشوری اقدام نظامی انجام دهد. در زمان ریاستجمهوری بوش، وی معتقد بود که نباید منتظر حملات نظامی سایر کشورها بود و بنابراین برای دفاع از ایالات متحده آمریکا نیازمند دستگیرههایی رسانهای و عملیاتی بهمنظور حضور نظامی در سایر کشورهای باشیم. ۱۱ سپتامبر یکی از همان دستگیرههایی بود که بهخوبی توانست استدلالهای مختلفی در راستای اقناع مردم این کشور و همچنین جامعه جهانی در راستای حضور در خاک افغانستان به بهانه مبارزه با تروریسم و حذف القاعده ایجاد کند. در همین راستا نیز دولت بوش بدون هیچگونه تعللی در کمتر از ۳۰ روز بعد از حادثه ۱۱ سپتامبر و در تاریخ ۷ اکتبر، کشور افغانستان را مورد هدف حملات خود قرار داد.
اگرچه حملات دولت بوش به افغانستان و همچنین بمباران بسیاری از مناطق مسکونی موجب شده بود تا غیرنظامیان فراوانی کشته شوند و هزاران هزار نفر نیز به دلیل سرما و یا عدم وجود دارو و غذا جان خود را از دست بدهند، ولی نظام رسانهای آمریکا بهخوبی توانسته بود تا با استفاده از دستگاههای تبلیغاتی خود، این گزاره را در میان جوامع بینالمللی جا بیندازد که بن لادن و القاعده دشمن آمریکاییها و همه کشورهای غربی هستند و این خطر جهانی را بهقدری اگزجره به نمایش میگذاشتند تا همگان بر لزوم ورود نظامی به افغانستان برای حذف بن لادن صحه بگذراند.
ادله دستگاههای تبلیغاتی و رسانهای آمریکا در راستای حمله نظامی به افغانستان
گزاره تکراری آمریکاییها بهمنظور حضور در خاک افغانستان، جلوگیری از انتشار رادیکالیسم مذهبی ایجادشده توسط بن لادن بود تا بتوانند از نفوذ تروریسم در کشورهایی همچون پاکستان و جمهوریهای آسیای مرکزی جلوگیری کنند. خطر تکثیر ویروسمانند تروریسم از مبدا افغانستان، تجلی مشترک سیاستهای رسانهای آمریکاییها و غربیها بود. بخشی از استدلال رسانهای دستگاه تبلیغاتی آمریکا به شرح زیر طبقهبندی میشود:
- تصویرسازی از القاعده بهعنوان دشمن اصلی مدنیت در جامعه جهانی (نیروهای خطرناک ضدزن)
- نجات شهروندان افغانستانی از دست تروریسمهای منتسب به القاعده
- خطرناک خواندن ایدئولوژی بسط پیدا کرده توسط القاعده در افغانستان تحت عنوان جهاد در راه خدا و اقدامات انتحاری
- معرفی طالبان بهعنوان دولت ناکام «Failed State» با اندیشههای قرونوسطایی
- القای ضعف ساختاری در حاکمیت افغانستان که قادر نبوده با تروریسم مبارزه کند و در همین راستا آمریکا باید برای ساختن دولت «State Building» در این کشور حضور نظامی داشته باشد
- تاکید بر این مساله که حضور نظامی آمریکا در خاک افغانستان موقتی و در راستای ایجاد امنیت داخلی برای شهروندان افغانستانی است
تبلیغات سکوت پس از ورود به افغانستان
اگرچه رسانههای آمریکایی با کمک همپیمانان غربی خود بهویژه انگلستان بهخوبی توانسته بودند با پروپاگاندای خود جامعه جهانی را نسبت به مساله تروریسم و حمله به افغانستان همراه سازند ولی پس از حضور نظامی در خاک این کشور، استراتژی رسانهای بهطور کلی تغییر پیدا کرد. در واقع دستگاه تبلیغاتی این بار برعکس عمل کرد و با ارائه سکوت رسانهای نسبت به رخدادهای صورت گرفته در افغانستان، مردمش را کاملاً بیخبر نگه داشت تا شاید با مطالبهگری و اعتراض نسبت به سیاستهای جنگطلبانه آمریکا مواجه نشود. اسناد منتشرشده پس از حضور نظامی صورت گرفته توسط ایالات متحده آمریکا و ناتو بیانگر این موضوع بوده که میزان فساد، گروگانگیری و حتی ناامنی داخلی با ترور خبرنگاران نیز روندی روبهرشد داشته است. بسیاری از مردم بیگناه به اسم مبارزه با تروریست و خشونت کشته میشدند و بمباران برخی از شهرها و روستاها به بهانه حضور تروریستهای القاعده باعث بیخانمان شدن مردم عادی افغانستان شده بود.
نابودگری به سبک آمریکایی
براساس آنچه در مصاحبههای طولانی از مردم افغانستان (زنان و مردان) به دست آمده، مردم این کشور بلافاصله پس از حضور نظامی آمریکا و ناتو شاهد دستگیریهای متعدد مردان خانواده به بهانه همکاری با القاعده بودند و برخی حتی به سبب شکنجههای فراوان جان خود را از دست میدادند. به نقل از شهروندان افغانستانی در مصاحبه و گفتگو با رسانههای بینالمللی آمده است: «نیروها وارد خانهها میشوند. آنان افراد داخلی و خارجی را بدون هر مجوز قانونی بعضاً برای مدتهای مدید دستگیر و زندانی میکنند. برهنه کردن اجباری، محروم کردن از خواب و غذا، به اجبار سر پا ایستادن و نشستن برای مدتهای طولانی در حالت اضطراب، آزار و اذیت جنسی، ضربوشتم، شکنجه و استفاده از قوا تا سرحد مرگ». آمارهای رسمی منتشرشده در برهه زمانی حضور نظامیان آمریکایی در افغانستان نیز موید صحبتهای مردم این کشور بوده و بر همین اساس میزان آدمربایی، تجاوز جنسی به زنان و به تبع آن خودسوزی و خودکشی زنان و… در زمان تجاوز به خاک افغانستان به مراتب بیش از گذشته بوده است.
اهداف نهایی اشغال خاک افغانستان
تحت آنچه بسیاری از مورخین و کارشناسان عنوان کردهاند، ۱۱ سپتامبر بهانهای برای ورود به خاورمیانه توسط آمریکا با مقدمهای از تجاوز به افغانستان بود. تجاوزی که تا به امروز جز ناامنی و بیثباتی هیچ هدیهای برای مردم این کشور رقم نزده است. آنچه بهخوبی مشخص بوده این است که فارغ از ایجاد پایگاههای نظامی در خاک افغانستان بهمنظور افزایش گستره قدرت نظامی در جهان، سیاستهای اقتصادی نیز پشت اینگونه کشورگشاییها توسط روسای جمهور آمریکا وجود داشته که به بخشی از آن میپردازیم:
- تبدیل کردن افغانستان به بزرگترین تولیدکننده تریاک در جهان و ترانزیت موادمخدر توسط آمریکا و انگلستان به سایر کشورهای جهان
- غصب زمینهای مردمی در افغانستان و بهرهبرداری تجاری از زمینها در حوزههای مختلف
- سوءاستفاده از کمکهای خارجی به مردم افغانستان و عدم تحویل این کمکها به مردم این کشور
- تجارت اسلحه در خاک افغانستان بهصورت غیررسمی با سایر کشورها
جمعبندی
اگر فیلم ترمیناتور با بازی آرنولد شوارتزنگر، توانسته نمایش صحیحی از ویرانگری کره زمین توسط بیگانگان را نشان بدهد، حضور آمریکاییها در افغانستان نمونه عینی، بارز و تجربهشدهای از همان ویرانگری این بار به سبک آدمزمینیها بود. حضور نظامیان آمریکایی در افغانستان را میتوان در ادامه روند ویرانگری زمین در سری فیلمهای ترمیناتور دانست که بازیگر نقش اول آن به جای آرنولد، ایالات متحده آمریکاست.
منبع
Bleeding Afghanistan: Washington, Warlords, and the Propaganda of Silence, Sonali Kolhatkar & James Ingalls, Seven Stories Press (2006)
0 دیدگاه