معانی نژادپرستی
وقتی از «نژادپرستی» سخن می گوییم از «خودبرترپنداری نژادی» می گوییم، یعنی «نژاد مادرزادی» خود را برتر از دیگر نژادها و ژن ها دانستن. این همان تعریفی است که ما از «نژادپرستی» در ذهن داریم، اما فروکاهیدن انواع «نژادپرستی» به این نوع، قطعا تقلیل گرایی است. «نژادپرستی» حامل معنای «تمدنی» نیز هست، «نژادپرست»، در این معنا، «نژاد مادرزادی» خود را برتر نمی پندارد بلکه خود را «متمدن» و دیگری را «غیرمتمدن»، در نتیجه «بیگانه»، می داند.
مصادیق نژادپرستی ساختاری و دولتی
نمونه بارز «نژادپرستی ساختاری و دولتی» در سرزمین های اشغالی فلسطین قابل مشاهده است، حتی در قبال «یهودیان اسرائیلی». خبری در سال ۲۰۱۳ منتشر شد، که «اسرائیلی های سیاه پوست را بدون اطلاع شان عقیم می کنند»، پس از آن هم بارها خبرهایی از این سنخ منتشر شد که نژادپرستی ساختاریافته و دولتی در این سرزمین را روشن می کرد. شگفت اینکه، در کانادای داعیه دار چندفرهنگی بودن و مدارا نیز همین مسئله را می توان دید. رادیو سی بی سی کانادا در نوامبر ۲۰۱۷ موردی مشابه با مورد فلسطین اشغالی را گزارش داد: «در بیمارستانی در شهر ساسکاتون این کشور، زنان بومی (سرخ پوست) را که برای وضع حمل به بیمارستان می آمدند، مجبور می کردند تا به جراحی عقیم سازی تن دهند، در غیر این صورت بچه های تازه به دنیا آمده شان را از آنان جدا می کردند».
مورد دیگری که همیشه پیش چشم ناظران حاضر است، وضع سیاهان آمریکایی است. خشونت پلیس آمریکا نسبت به سیاهان یا حتی هیسپن ها (لاتینی های این کشور) چنان رایج است که دیگر خبرهایش کسی را متعجب هم نمی کند، از مواردی که درگیری های فراگیری در پی دارد، مثل آنچه در سال ۲۰۱۴ در فرگوسن گذشت، یا خبرهایی که از این سو و آن سوی ایالات متحده بی وقفه مخابره می شود و نمونه اخیرش قتل مینیاپولیس است که البته بررسی مستقل آن مجال دیگری می طلبد.
نژادپرستی در آمریکا
نژادپرستی در آمریکا به طور مستقیم با موضوع بردهداری در تاریخ نه چندان دور این کشور گره خورده است؛ چنانکه کارشناسان و تاریخشناسان متعدد آمریکایی میگویند، بردهداری بخشی جداییناپذیر از تاریخ پیدایش یک کشور مستقل به نام ایالات متحده آمریکاست. اگر بردهها نبودند، شاید هیچگاه نیروی کار، سرمایه، زیرساخت و ملزومات دیگر تأسیس آمریکا تأمین نمیشد.
از طرفی، اصرار ایالتهای جنوبی آمریکا بر ادامه بردهداری، اصلیترین دلیل وقوع جنگ داخلی در این کشور بود؛ جنگی که اگرچه پایانش به معنای پایان رسمی بردهداری در این کشور بود، اما نه تنها بردهداری در آمریکا را متوقف نکرد، بلکه آن را وارد مرحله جدید و خطرناکتری کرد که امروزه در شکل نژادپرستی به بخشی از جمعیت آمریکا به ارث رسیده است. یکی از پدیدههایی که با تغییرات حداقلی، از اواخر قرن ۱۹ تا امروز ادامه پیدا کرده است، قتل سیاهپوستان بدون محاکمه و دادگاه بوده است. این پدیده «لینچ کردن» نام دارد.
قصاص بدون محاکمه: از اراذل و اوباش تا نیروهای پلیس
لینچ کردن را عموماً «مجازات فراقانونی توسط گروهی غیررسمی» توصیف میکنند. این پدیده در تاریخ آمریکا بیشتر به معنای اعدام یک فرد معمولاً به روش حلقآویز کردن در نظر گرفته میشود که توسط گروهی از مردم عادی و بدون انجام هیچگونه تحقیق یا محاکمهای انجام شود. این روش «اعدام سریع» گاهی توسط گروههای تبهکار برای زهرچشم نشان دادن هم انجام میشد.
این کار امروزه توسط نیروهای پلیس آمریکا و با شلیک گلوله به سیاهپوستان انجام میشود؛ با این تفاوت که عمدتاً افسران پلیس حتی نیازی به «اطلاع» از (و نه اثبات) ارتکاب جرم توسط فرد سیاهپوست هم ندارند و عملاً با حمایت کامل دولت و نظام قضایی در آمریکا اقدام به لینچ کردن سیاهپوستان میکنند.
بخشی از مستند بیبیسی درباره لینچ کردن در آمریکا و مورد «جس واشینگتن»؛ توصیفات فیلم درباره نحوه قتل «واشینگتن» حقیقتاً دردناک است؛ 16 هزار نفر شاهد این قتل بودند
مصداق کنونی
بار دیگر تروریسم نژادی پلیس آمریکا علیه سیاهپوستان بی دفاع پرده از ماهیت ضد انسانی رژیم ایالات متحده برداشت.
«جورج فلوید» تنها یکی از صدها سیاهپوست آمریکایی است که سالانه توسط پلیس این کشور به صورت سبوعانه ای کشته میشوند.
سیاهپوستان دهههاست که زیر فشار تروریسم نژادی رژیم آمریکا توان نفس کشیدن ندارند اما این بار پلیسی تنها ۸ دقیقه و ۴۶ ثانیه زانوی خود را بر گلوی جورج فلوید فشرد و او را خفه کرد.
تصویر این رفتار وحشیانه صدای خفه شده سیاهپوستان و دیگر هموطنان بشردوست آنان و بلکه صدای همه مردم تحت ستم آمریکا را به گوش همگان رساند که «ما نمیتوانیم نفس بکشیم».
تقدیر او، تکرار تاریخ سیاه جامعه سیاهپوستان آمریکا بود و باز هم تکرار اعتراضات خیابانی به جنایات پلیس علیه سیاهپوستان. از همان روزی که اعتراضات مردمی در مینیاپولیس یعنی همان شهری که حادثه در آن رخ داد، آغاز شده، در سایر شهرها همچون لسآنجلس در ایالت کالیفرنیا و نیویورک نیز مردم در اعتراض به وحشیگری و نژادپرستی پلیس آمریکا علیه سیاهپوستان، تظاهراتهایی برگزار کردهاند. در مینیاپولیس درگیریها شدیدتر گزارش شده و مردم پاسگاه اصلی پلیس را به آتش کشیدند. اگر در جنایات قبلی، دولت آمریکا تلاش میکرد با کمی مماشات با اعتراضات برخورد کند، اینبار بهدلیل اینکه در کاخ سفید دونالد ترامپ با گرایشهای افراطی نژادپرستانه حضور دارد، قرار نیست چنین اتفاقی بیفتد. او پس از ناکامی در آرام کردن اعتراضات، در توئیتی هشدارگونه معترضان را به هدف گلوله قرارگرفتن تهدید کرد و نوشت: «این اوباش با یاد و خاطره جورج فلوید بیحرمتی میکنند و من اجازه چنین کاری را نمیدهم. من در تماس با تیم والتز، فرماندار ایالت مینهسوتا، گفتم که ارتش و گارد ملی از وی حمایت همهجانبه میکنند و با وجود همه مشکلات، ما بر اوضاع مسلط خواهیم شد و درصورت آغاز شدن شورش و غارت فروشگاهها، به آشوبگران تیراندازی خواهد شد.» در روزهای گذشته پلیس برای متفرق کردن مردم، از گاز اشکآور استفاده کرد و محدودیتهایی نیز علیه رسانهها اعمال کرد. در جریان همین اعتراضات ماموران پلیس مینهسوتا در میان پخش زنده شبکهCNN، خبرنگار سیاهپوست و عوامل خبری این شبکه را بازداشت کرد.
اعطای مرخصی به عوامل قتل
اعتراضات در آمریکا پس از آن آغاز شد که روز دوشنبه ماموران اداره پلیس مینیاپولیس، بزرگترین شهر ایالت مینهسوتا گزارشی دریافت میکنند و به محل اعلان وقوع جرم میروند. در صحنه جرم، یکی از ماموران با گمان اینکه جورج فلوید که بهعنوان گارد امنیتی در رستورانی کار میکرده، با یک فرد مظنون به جعل همخوانی داشته است، او را دستگیر و با بستن شریان تنفسیاش با زانو، او را به قتل میرساند. پلیس دلیل مرگ او را «یک حادثه پزشکی» «هنگام برخورد با پلیس» عنوان کرده است. انتشار ویدئوی این جنایت اعتراضات سیاهپوستان برای اعلام جرم علیه مامور خاطی را بهدنبال داشت اما در روز نخست، پلیس این مامور و سه همکار دیگرش را به مرخصی اجباری فرستاد تا عدمتعقیب قضایی عاملان مرگ جورج، منجر به آشوب در مینیاپولیس شود. یک روز بعد مقامات پلیس شهر برای آرام کردن سیاهپوستان خبر از اخراج چهار نیروی پلیس دادند، اما سیاهپوستان به چیزی کمتر از دادگاهی کردن ماموران، به جرم قتل عمد رضایت نمیدادند. مقامات قضایی محلی همچون مایک فریمان، دادستان محلی مدعی شده بود که «شواهد دیگری وجود دارد که ارتکاب جرم را اثبات نمیکند» و اداره او که مسئول اعلام جرم ایالتی است، نیاز به تحقیقات بیشتری دارد. تعلل مقامات برای برخورد با عوامل این جنایت، باعث شد تنها در سهشنبه و چهارشنبه، معترضان، شهر مینیاپولیس را شبیه به شهرهای جنگزده در غرب آسیا کنند و هر آنچه را که میتوانند به آتش بکشند. پنجشنبه وزارت دادگستری آمریکا با انتشار بیانیهای اعلام کرد پرونده در اولویت اول قرار دارد، اما تأخیر در کنفرانس مطبوعاتی در عصر همان روز، نشان داد که دادستان هیچ خبر جدیدی ندارد و این وضعیت بنزینی بر آتش خشم معترضان سیاهپوست آمریکایی بود تا سرخورده از همهجا، مطالباتشان را در کف خیابان دنبال کنند. درمقابل اما تیم والتز، فرماندار مینیاپولیس روز پنجشنبه دستور اعزام گارد ملی و ۲۰۰ تفنگدار ایالتی را صادر کرد تا نیروهای گارد ملی در کنار نیروهای پلیس محلی و فدرال به مقابله با تظاهرات بپردازند. قرار است برای فرونشاندن اعتراضات، بالگردها هم به مینیاپولیس اعزام شوند.
سیاهپوستان، شکار ارزان ماموران پلیس
یکی از افسران این جنایت، درک چائووین، ماموری است که بارها سیاهپوستان شهر از او شکایت کردهاند. او سال ۲۰۰۸ مردی را کشت که مدعی است قصد داشته به سمتش شلیک کند. او همچنین در بسیاری از صحنههای تیراندازی دیگر حضور داشته است. براساس آمار اداره پلیس، با اینکه سیاهپوستان تنها ۲۰درصد جمعیت مینیاپولیس را تشکیل میدهند، اما در مقایسه با شهروندان سفیدپوست، سهم بزرگتری از دستگیری، اعمال زور و ایست و بازرسی به آنها تعلق دارد. طی ۱۰سال گذشته، ۶۰درصد قربانیان تیراندازی توسط پلیس، سیاهپوست بودهاند. برخورد خشونتبار پلیس در آمریکا با سیاهپوستان موضوعی نیست که مختص به واقعه اخیر باشد. واقعیتهای آماری میگوید پلیس آمریکا رفتار بهشدت خشونتآمیزی با سیاهپوستان دارد. ۶ سال پیش نیز آمریکا صحنه اعتراضات بسیار خشونتباری بود. در سال ۲۰۱۴، کشته شدن دو سیاهپوست آمریکایی توسط پلیس، اعتراضات چند ده هزار نفری را در واشنگتن پایتخت آمریکا نیویورک و بوستون بهدنبال داشت. اواسط ماه ژوئیه «اریک گارنر»، شهروند سیاهپوست آمریکایی که پدر ۶ فرزند بود، در نیویورک پس از بازداشت بر اثر فشردن گردن و قفسهسینه توسط یک مامور پلیس سفیدپوست جان خود را از دست داد. او نیز همچون جورج در لحظات آخر به ماموران گفته بود نمیتواند نفس بکشد. چندهفته بعد در ۹ آگوست، «مایکل براون» ۱۸ ساله با شلیک دستکم ۶ گلوله درحالیکه مسلح نبود و سوءسابقه نداشت، توسط پلیس به قتل رسید. چهار روز بعد از مرگ براون، بیش از ۴۰ هزار نفر در واشنگتن و ۳۰ هزار نفر در نیویورک و بوستون در اعتراض به کشته شدن سیاهپوستان غیرمسلح توسط پلیس آمریکا به خیابانها آمدند. معترضان از بیعدالتی پلیس به ستوه آمده بودند و میخواستند توجه عمومی را به خشونت پلیس با گروههای به حاشیه راندهشده جامعه جلب کنند. با وجود اینکه کنگره آمریکا در سال ۱۹۹۴ به دادستان کل دستور داده بود آمار سالانه درمورد استفاده بیش از حد پلیس از خشونت را گردآوری و منتشر کند، اما هرگز این کار صورت نگرفت تا کشتار بیش از حد مردم به اعتراضات در آمریکا منجر شد و پس از آن پلیس آمریکا تحت مطالعه و بررسیهای موشکافانه قرار گرفت. طبق تحلیل سایت ProPublica از اطلاعات FBI، بین سالهای ۲۰۱۰ تا ۲۰۱۲، نوجوانان سیاهپوست ۲۱ برابر نوجوانان سفیدپوست توسط پلیس مورد شلیک قرار گرفته و کشته شدهاند. طبق گزارش رایان گابریلسون، رایان گروچوفسکی و اریک ساگارا، یک روش برای درک این نابرابری زیاد که در تحلیل این سایت نیز بیان شده، محاسبه تعداد سفیدپوستانی است که باید در طی این سه سال کشته میشدند تا تعداد آنها با آمار قربانیان سیاهپوست برابر میشد – این عدد شوکآور است: ۱۸۵ نفر، یعنی بیش از یک نفر در هفته.
امروز کابوس آمریکایی بیش از هر زمان دیگری خودنمایی میکند و فریاد مظلومیت سیاه پوستان شنیده میشود که همچون مالکوم ایکس میخواهند فریاد بزنند که ما قربانی آمریکاایسم هستیم؛ قربانی نظام ریاکاری که امروزه در همه جهان وانمود میکند که گویا صلاحیت این را دارد که به همه مردم دنیا بگوید چگونه باید کشور خود را اداره کنند. حال آنکه قادر نیست حتی لجن زار کشور خودش را سر و سامان دهد.
تحولات روزهای اخیر واقعیت حقوق بشر آمریکایی را نمایان ساخته است. اظهارات رئیس جمهور تروریست آمریکا در تهدید به کشتار معترضان آمریکایی نشان میدهد که مردم دیگر کشورها تنها قربانیان تروریسم دولتی آمریکا نیستند بلکه مردم آمریکا از نژادهای مختلف اولین قربانی دولت تروریسم این کشور میباشند.
0 دیدگاه