جنگ سرد و پیامدهای آن بویژه فروپاشی و تجزیه اتحاد جماهیر شوروی اثرات شگرفی در عرصه روابط بینالملل بجای گذاردهاند که اهمیت آنها بر هیچکس پوشیده نیست اما در این میان آنچه بسیار جالب توجه و درسآموز است چگونگی پیروزی ایالات متحده در این نبرد بزرگ علیه شوروی و تدابیر مؤثر در این پیروزی است. در این مقاله سعی شده است مهمترین سیاستهای دولتمردان ایالات متحده، بویژه عملکرد رونالد ریگان چهلمین رئیس جمهور آمریکا در برابر شوروی سابق را بررسی نماییم؛ سیاستهایی که در فروپاشی این ابرقدرت نقش کلیدی ایفا کردند. لازم به ذکر است جنگ سرد از چند دهه قبل یعنی پس از پایان جنگ جهانی دوم آغاز شده بود اما فاصله زمانی مورد بررسی در این نوشته دهه ۱۹۸۰ است، سالهایی که امپراطوری گسترده شوروی آخرین نفسهای خود را میکشید و درست در همین زمان تیر خلاص توسط دولت ریگان بر کالبد بیرمق آن شلیک شد و در نهایت در سال ۱۹۹۱ شوروی کمونیستی به گورستان تاریخ پیوست. همچنین در انتهای این مقاله سعی شده است از طریق مقایسه الگوی مورد استفاده علیه شوروی با الگوی مورد استفاده علیه جمهوری اسلامی ایران تفاوتها و مشابهتهای این الگوها را شناسایی نماییم.
● مقدمه
زمانی که ریگان در سال ۱۹۸۰ در انتخابات ریاست جمهوری پیروز شد برژنف[۲] در شوروی قدرت را در دست داشت اما در ۱۹۸۲ وی فوت کرد و آندروپوف[۳] بر سر کار آمد اما او هم در سال ۱۹۸۴ از دنیا رفت و جای خود را به کنستانتین چرنکو [۴ داد ولی در دهم مارس سال ۱۹۸۵ چرنکو نیز فوت کرد و میخائیل گورباچوف[۵] به دبیرکلی حزب کمونیست شوروی[۶] منصوب گردید و بر اریکه قدرت سیاسی کشور تکیه زد. هنگامی که گورباچوف پا به عرصه سیاست نهاد مشکلات بسیاری بویژه در زمینه اقتصادی گریبانگیر اتحاد جماهیر شوروی بود و وی سعی کرد با اصلاحات سریع اقتصادی و سیاسی[۷] از فشار این مشکلات بکاهد اما تدابیر دولت جمهوریخواه ریگان در ادامه روند جنگ سرد سبب شد نه تنها این اصلاحات به اهداف خود دست نیابد بلکه نتایج عکس ارائه دهد که در ادامه به توضیح آنها میپردازیم. لازم به توضیح است بدلیل خطر رویارویی هستهای بین دو ابر قدرت که میتوانست به نابودی هر دوی آنها بیانجامد هرگز جنگ گرمی بین ایشان در نگرفت اما آمریکا توانست از طریق جنگی مسالمتآمیز بر رقیب خود تفوق یافته و او را از پای درآورد.
۱) ارکان استراتژی ایالات متحده آمریکا علیه اتحاد جماهیر شوروی
۱-۱) تخریب چهره اخلاقی اتحاد جماهیر شوروی
ریگان برای اولین بار واژه امپراطوری شیطانی[۸] را در مورد اتحاد جماهیر شوروی بکار برد و از این طریق برای اقدامات خصمانه بعدی خود زمینهسازی اخلاقی نمود بدین معنی که با ارائه چهرهای شیطانی و سیاه از طرف مقابل افکار عمومی را مستعد آن ساخت که هرگونه اقدام خصمانه ایالات متحده علیه شوروی را مبارزه با شیطان و پلیدی تلقی کنند. وی در یکی از سخنرانیهای خود در ماه مارس ۱۹۸۳ گفت: “من اعتقاد دارم کمونیسم یکی دیگر از فصلهای تلخ و نامأنوس تاریخ بشر است که اکنون آخرین صفحههای آن نگاشته میشود” (Reagan, ۱۹۸۴: ۳۶۴)او همچنین در سخنرانی دیگری گفت: “شوروی با نادیده گرفتن حقوق شهروندان خود نظیر آزادی و شرافت انسانی در خلاف جهت جریان تاریخ در حرکت است” (Reagan, ۱۹۸۳: ۷۴۷). وی از این طریق درصدد بود حتی در درون شوروی نیز مخاطبانی برای خود پیدا کند چراکه بدلیل شرایط سخت اقتصادی موج نارضایتی در جامعه شوروی فراگیر شده بود و وی میکوشید از این نارضایتیها به سود خویش استفاده نماید.
وی در جای دیگری گفته بود: رهبران شوروی “برای خود این حق را قائلند که هر گونه جنایتی را انجام دهند، که دروغ بگویند، که تقلب کنند … حتی در دوران تنشزدایی، زمانی که با آنها معامله میکنید باید این مطلب را به یاد داشته باشید” .(Reagan, ۱۹۸۲: ۵۷)از این طریق وی سعی داشت این دیدگاه را به سایر کشورها نیز تسری دهد و یک سوءظن دائمی در ذهن دولتمردان سایر کشورها نسبت به رهبران شوروی ایجاد کند که این بدبینی خواه ناخواه بر تعاملات آنها با شوروی تأثیر منفی میگذاشت.
۱-۲) جلوگیری از گسترش ایدئولوژی کمونیستی شوروی
دولت ریگان برای مقابله با گسترش نفوذ ایدئولوژیک اتحاد جماهیر شوروی، دکترین کارتر مبنی بر حمایت از جنبشهای ضد کمونیستی در آسیا، آفریقا و آمریکای لاتین را ادامه داد و به آن وسعت بخشید. در این راستا دولت ریگان اعلام کرد که با نیروهای فعال مارکسیست در هر کجای جهان سوم که باشند مقابله خواهد کرد. بعنوان مثال الکساندر هیج[۹] نخستین وزیر خارجه ریگان در سال ۱۹۸۱ گفت: شوروی باید بداند” که دوران ترک تازیاش در جهان سوم به پایان رسیده است” )(Scott, ۱۹۹۶: ۱۸.
در اجرای این دکترین، دولت ریگان حمایت نظامی و سیاسی از مجاهدین افغان که با دولت مارکسیست افغانستان و نیروهای شوروی مقابله میکردند را بشدت افزایش داد و این پشتیبانی سبب ازدیاد چشمگیر ضربات مجاهدین به نیروهای شوروی گردید و در نهایت به انعقاد معاهدهای در ماه آوریل ۱۹۸۸ انجامید که طی آن شوروی متعهد شد ظرف مدت ۹ ماه نیروهای خود را از افغانستان فراخواند که با اجرای این معاهده، در ژانویه ۱۹۸۹ آخرین سربازان ارتش سرخ، خاک افغانستان را ترک کردند (Boyle, ۱۹۹۳: ۲۲۲). حمایت از کونتراهای[۱۰] نیکاراگوئه که بر ضد دولت دانیل ارتگا[۱۱] میجنگیدند بخش دیگری از ابزارهای دکترین ریگان است جالب توجه اینکه وقتی ریگان پس از اخذ مجوز کنگره دستور پرداخت کمک یکصد میلیون دلاری به کونتراها را صادر کرد دولت نیکاراگوئه به دیوان بینالمللی دادگستری[۱۲] مراجعه و شکایتی علیه ایالاتمتحده طرح نمود و پس از آنکه رأی به نفع شاکی صادر شد دولت آمریکا تعهداتی که در سال ۱۹۴۶ مبنی بر پذیرش آراء دیوان داده بود را ملغی نمود (Powaski, ۱۹۹۸: ۲۴۰).
باید توجه کرد که این دکترین علاوه بر اثرات دلخواه آمریکا، مضرات زیادی را نیز بدنبال داشت بعنوان مثال شکلگیری طالبان و القاعده که بعدها ضربات سنگینی بر خود آمریکا وارد کردند محصول همین دکترین است.
۱-۳) ممانعت از دسترسی شوروی به تکنولوژیهای پیشرفته
ریگان با اعمال تحریمهای گسترده بینالمللی صدور فناوریهای پیشرفته از آمریکا و متحدانش به شوروی را ممنوع کرد و این اقدام به همراه جذب نیروهای نخبه روسی و سایر کشورها سبب شد در مسابقه پیشرفت فناوری، شوروی بصورت تصاعدی عقب مانده و ایالات متحده با شتاب دو چندان پیش رود.
۱-۴) کاهش ارزش محصولات شوروی در بازارهای بینالمللی
۶۰% درآمدهای شوروی از محل صدور نفت خام تأمین میگردید و آمریکا با همکاری متحد دیرین خود یعنی عربستان سعودی این منبع عظیم مالی را از روسها گرفت؛ سعودیها که پس از حمله شوروی به افغانستان خود را در معرض خطر میدیدند پیمانی با ایالات متحده منعقد کردند و طبق آن متعهد شدند در مقابل دریافت مقادیر معتنابهی سلاح، تولید و فروش نفت خود را بشدت افزایش دهند. این افزایش ناگهانی تولید و صادرات نفت، ضربه مهلکی بر پیکر اقتصاد بیمار شوروی وارد آورد. در اوایل ۱۹۸۵ میزان تولید نفت عربستان روزانه ۲ میلیون بشکه بود که در اواخر همین سال به ۹ میلیون بشکه در روز افزایش پیدا کرد؛ افزایش شدید عرضه نفت توسط عربستان سبب شد قیمت نفت که در نوامبر ۱۹۸۵ بیش از ۳۰ دلار در هر بشکه بود در ماه مارس ۱۹۸۶ به ۱۲ دلار در هربشکه سقوط نماید و بنابراین شوروی دهها میلیارد دلار از درآمدهای سالانه خود را که در آن مقطع زمانی نیاز مبرمی بدان داشت از دست داد (LaFeber, ۲۰۰۲: ۳۳۱-۳۳۳).
۲) صلح و قدرت
۲-۱) هزینههای داخلی
ریگان همواره معتقد بود که صلح و امنیت برای کشورش تنها و تنها از طریق قدرت بیشتر میسر است[۱۳] و لذا به سرمایهگذاریهای کلان در طرحهای استراتژیک نظامی ادامه میداد تا موقعیت خود را در مذاکره با شوروی از جایگاه مساوی به جایگاه برتر ارتقا بخشد. در این مسیر بین سالهای ۱۹۸۱ تا ۱۹۸۶ بودجه پنتاگون از ۱۷۱ میلیارد دلار در سال به ۳۷۶ میلیارد دلار در سال افزایش یافت و این افزایش بودجه نظامی ایالاتمتحده در حالت صلح در تمام تاریخ بیسابقه است .(Boyle, ۱۹۹۳: ۲۰۱)
افزایش بودجه نظامی، ریگان را قادر ساخت تا طرح توسعه هواپیماهای بمبافکن بیـ۱[۱۴] که توسط دولت کارتر به حالت تعلیق در آمده بود را احیا کند یا تولید موشکهای حافظ صلح امـایکس[۱۵] را آغاز نماید. اما ریگان به اینها اکتفا نکرد و در نهایت در سال ۱۹۸۳ طرح عظیم جنگ ستارگان[۱۶] را برای اولین بار در جریان مسابقه تسلیحاتی معرفی کرد؛ این طرح شامل شبکه به هم پیوستهای از ماهوارههای مسلح به موشکهای هستهای و لیزرهای قوی بود که همواره در مدار زمین در حال گردش بوده و به محض آغاز حمله هستهای به ایالات متحده و متحدینش، بطور خودکار با موشکهای رهگیر به سمت موشکهای مهاجم و با پرتاب موشکهای هستهای به کشور مهاجم وارد عمل میشدند. وی در ۲۳ مارس ۱۹۸۳ با سخنرانی معروف خود این طرح را معرفی نمود: “اجازه دهید شما را در نگرش خود به آینده که آکنده از امید است شریک نمایم و آن این است که ما برنامهای را آغاز میکنیم که با تهدید وحشتناک موشکی شوروی مقابله کند … طرحی که ما را قادر میسازد تا موشکهای بالستیک دشمن را پیش از آنکه به خاک ما یا خاک دوستانمان وارد شوند منهدم سازیم” (Reagan, ۱۹۸۴: ۷۴۵).
اگرچه بسیاری از منتقدان طرح جنگ ستارگان را تخیلی و بسیار بلند پروازانه میدانستند اما با تصویب بودجه مورد نیاز آن در سنای آمریکا، اثرات مورد انتظار خود را بجای گذارد و سبب قطع امید شوروی از موازنه نظامی با آمریکا گردید و بدین ترتیب ریگان جایگاه برتری را که در جستجوی آن بود بدست آورد. اگرچه ریگان بعدها پیمانهای کاهش تسلیحاتی نظیر آیاناف[۱۷] را با شوروی امضا کرد[۱۸] اما همچنان سیاست قبلی خویش را دنبال میکرد.
۲-۲) وادارسازی شوروی به هزینهکرد متقابل
مسابقه تسلیحاتی یکی از مهمترین مؤلفههای جنگ سرد بوده است لذا با معرفی طرحهایی نظیر جنگ ستارگان توسط ایالات متحده، طرف مقابل یعنی شوروی نیز وادار میشد برای ارتقای جایگاه خود و یا حداقل حفظ وضع موجود، منابع مالی زیادی را صرف اداره ارتش بزرگ خود و همچنین معرفی طرحهای دفاعی جدید و پیشرفتهتر نماید و این به معنی میلیاردها دلار سرمایهگذاری در امور نظامی بود، سرمایههایی که در آن برهه خاص برای اقتصاد متزلزل شوروی نقش حیاتی ایفا میکردند و صرف نمودن آنها در امور نظامی نتیجهای جز دامن زدن به وخامت وضعیت اقتصادی شوروی نداشت.
قابل توجه است که در سالهای پایانی جنگ سرد و با وجود اصلاحات گورباچوف، شوروی ارتشی داشت که ۲۵% از تولید ناخالص ملی را مصرف میکرد. (Lafeber, ۲۰۰۲: ۳۳۲) و لذا هزینهای که بایستی صرف سرمایهگذاری در بخش غیرنظامی و رفاهی میگردید به مصرف ارتشی میرسید که بزرگترین ارتش دنیا بلحاظ تعداد نفرات و تسلیحات در اختیار محسوب میشد (Odom, ۱۹۹۸: ۱) ولی فاقد کارایی بود.
۳) استفاده از افکار عمومی، فروپاشی شوروی
دیوار برلین در اروپا مخالفان بسیاری داشت لذا مسئله دیوار برلین دستآویز دیگری برای دولت ریگان در مسیر مقابله با شوروی گردید. ریگان اهمیت تاریخی دیوار برلین را درک کرده بود و برچیده شدن آن را مقدمه خوبی برای فروپاشی شوروی میدید لذا در ۱۲ ژوئن سال ۱۹۸۷ در سخنرانی مشهور خود در برلین غربی و در مقابل دروازه اصلی دیوار برلین گفت: ” آقای گورباچوف اگر بدنبال صلح هستی، اگر برای شوروی و اروپای شرقی ثروت و رفاه میخواهی و اگر به دنبال آزادی هستی به مقابل این دروازه بیا، این دروازه را بازکن، آقای گورباچوف این دیوار را جمع کن.” (D`Souza, ۲۰۰۴) دو سال بعد دیوار مذکور برچیده شد و آلمان مجدداً متحد گردید. بطور کلی دولت ریگان در زمینه استفاده از افکار عمومی علیه شوروی موارد زیر را در دستور کار خود داشت: حمایت از حرکتهای تجزیه طلبانه در اروپای شرقی (Shultz, ۱۹۸۴)، دامن زدن به تحرکات آزادیخواهانه و استقلال طلبانه .(Reagan, ۱۹۸۳: ۷۴۵)
مشکلات داخلی شوروی نظیر بحران اقتصادی، فساد در دستگاه اداری و استقلال طلبی جمهوریهای زیرمجموعه[۱۹] به اضافه ضربات و تدابیر دولت ریگان علیه شوروی سبب گردیده بود که در پایان دهه ۸۰ در مقایسه با سال ۱۹۸۵ میزان کسری بودجه شوروی از صفر به ۱۰۹ میلیارد روبل برسد، ذخایر طلا از ۲۰۰۰ به ۲۰۰ تن کاهش و بدهی خارجی از صفر به ۱۲۰ میلیارد دلار افزایش پیدا کند و بالأخره رشد اقتصادی شوروی به صفر درصد کاهش پیدا کند (CIA Directorate of Intelligence, ۱۹۸۸).
در ۲۵ دسامبر ۱۹۹۱ گورباچوف مجبور به استعفا شد و ۶ روز بعد یعنی در ۳۱ دسامبر اتحاد جماهیر شوروی رسماً منحل گردد. شاید آنچه مارگارت تاچر[۲۰] نخست وزیر بریتانیا در مراسم تدفین ریگان گفت بهترین توصیف برای عملکرد ریگان در جنگ سرد باشد که “ریگان بدون شلیک حتی یک گلوله در جنگ سرد پیروز شد”.
۴) رویکردی مقایسهای
جنگهای سرد زمانی در میگیرند که امکان رویارویی نظامی با حریف بطور مستقیم وجود نداشته باشد و اکنون نیز بنظر میرسد از آنجایی که ایالات متحده (بدلایل متعددی که در حوصله این مختصر نمیگنجد) قادر نیست جنگی گرم و تمام عیار علیه بزرگترین دشمن منطقهای خود یعنی جمهوری اسلامی ایران براه اندازد؛ جنگ سرد تمام عیاری بین طرفین در گرفته است که میتوان از آن بعنوان جنگ سرد قرن ۲۱ یاد کرد؛ جنگ سردی که اگر بزرگتر از جنگ سرد قرن بیستم نباشد کوچکتر از آن هم نخواهد بود.
شناخت تدابیر اتخاذ شده توسط دولت ریگان علیه شوروی از آن جهت مهم است که در جنگ سرد جدید به طرفیت ج.ا. ایران نیز ایالات متحده تدابیر مشابهی بکار میبرد. در بحث تخریب چهره اخلاقی حریف میتوان مشاهده کرد که رئیس جمهور فعلی ایالات متحده زمانی که میخواهد جنگ علیه عراق را آغاز کند و یا مخاصمات خود بر ضد ایران را گسترش دهد از محور شرارت یا محور شیطانی[۲۱] یاد میکند که به زعم وی شامل ۳ کشور ایران، عراق و کره شمالی است و یا خواستار پیاده سازی حقوق بشر در ایران میشود.
آمریکا همچنین با افزایش حضور نظامی خود در منطقه یعنی اشغال افغانستان و عراق و با استفاده از پایگاههای نظامی خود در کشورهای حاشیه دریای خزر میکوشد ایران را محصور و ایزوله کند تا کنترل بیشتری بر آن داشته باشد.
در بحث ممانعت از دسترسی حریف به تکنولوژیهای پیشرفته، تحریمهای بینالمللی علیه ایران وضع و پیاپی تمدید میشوند و یا با قطعنامه شورای امنیت صدور تجهیزات اتمی حتی با کاربرد صلحآمیز به ایران ممنوع میگردد و از تحصیل دانشجویان ایرانی در رشتههای مرتبط با فناوری هستهای و موشکی در دانشگاههای معتبر دنیا ممانعت بعمل آمده و با صدور قطعنامه از ایران درخواست میگردد که غنیسازی اورانیوم حتی در مقیاس آزمایشگاهی و تحقیقاتی را نیز متوقف سازد.
حمایت از گروههای مخالف نظام جمهوری اسلامی در داخل و خارج کشور که تعدادی از آنها حتی در فهرست گروههای تروریستی قرار دارند بخش دیگری از سیاستهای خصمانه آمریکا علیه ایران است. در بخش دیگری از این سیاستها آمریکا و انگلیس با استفاده از ظرفیت قومیتها و اقلیتها در جنوب کشور و در مناطق کرد نشین درصدد دامن زدن و حمایت از جنبشهای تجزیهطلبانه هستند.
شوراندن کشورهای همسایه علیه ایران و تخریب جایگاه منطقهای کشور در حوزه خلیجفارس نیز دنباله سیاستهای سرد آمریکا علیه ایران است بعنوان مثال تحریک امارات متحده عربی بمنظور ادعاهای پی در پی روی جزایر سهگانه ایران، دامن زدن به حس ناسیونالیسم عربی در برابر ایران از طریق تحریف تاریخ و کاربرد نام مجعول خلیجعربی بجای خلیجفارس، تفرقه افکنی بین جهان شیعه و اهل تسنن و بالأخره درخواست صریح از کشورهای عربی جهت تشکیل ائتلاف علیه ایران از ابزارهای منطقهای ایالات متحده در جنگ سرد جدید است و همانند جنگ سرد قبلی دولت انگلستان نیز در تمامی این مراحل آمریکا را همراهی و یاری مینماید.
لازم به تذکر است که تمامی ابزارهای مورد استفاده علیه شوروی دقیقاً علیه ایران قابل استفاده نیستند چراکه آمریکا محدودیتهای زیادی برای استفاده از ابزار مشابه علیه ایران دارد و اوضاع فعلی ج.ا.ایران نیز با اوضاع اتحاد جماهیر شوروی کاملاً متفاوت است. بعنوان مثال اگرچه بخش عمده درآمد ایران همانند شوروی از محل صادرات نفت خام تأمین میگردد اما آمریکا نمیتواند همانند گذشته قیمتهای نفت را دستکاری نموده و آن را بشدت و برای دراز مدت تنزل دهد چراکه معادلات جدیدی مطرح شدهاند که آزادی عمل را از دولتمردان ایالات متحده سلب میکنند بعنوان مثال رشد سریع اقتصادی چین بعنوان دومین مصرف کننده انرژی در جهان و همچنین بزرگترین رقیب ایالات متحده سبب میشود که آمریکا حتی مجبور به افزایش قیمتهای جهانی نفت گردد تا حتیالامکان با افزایش هزینههای اقتصاد چین از میزان این رشد خطرناک بکاهد. مذهب اسلام شیعی، انسجام مثال زدنی ملت ایران، حرکتهایی نظیر جنبش نرمافزاری و بومی کردن صنایع پیشرفته در کشور (که سبب میشوند تحریمهای بینالمللی نتیجه عکس داشته باشند) از تفاوتهای محوری ج.ا.ایران و شوروی است که بهیچ وجه قابل اغماض نبوده و در تعیین نتیجه این جنگ سرد نقش محوری ایفا خواهند نمود.
● نتیجهگیری
جنگ سرد قرن بیستم طرف دیگری نیز داشت که بازنده میدان بود و این بازنده کسی نبود جز گورباچوف؛ عملکرد گورباچوف نیز بسیار درسآموز است. اگرچه رهبران قبلی اتحاد جماهیر شوروی نظیر آندروپوف همواره سعی داشتند در برابر ایالات متحده با قدرت ایستاده و هر طرحی را با طرحی و هر عملی را با عکسالعملی مناسب و کوبنده پاسخ گویند اما گورباچوف بر خلاف رهبران قبلی اتحاد جماهیر شوروی تصور میکرد چنانچه کشورش را در موضعی غیر تهاجمی یا کمتر تهاجمی قرار دهد از پرخاشگری ایالات متحده نیز کاسته خواهد شد و به این شیوه از مخارج نظامی شوروی کاسته شده و در نهایت وضعیت اقتصادی شوروی بهبود یابد. وی که بخاطر ارائه طرحهای کاهش تسلیحاتی و غیره مورد تشویق مجامع بینالمللی بود و حتی جایزه صلح نوبل را نیز برنده شد از مسببین اصلی شکست شوروی در جنگ سرد بود چراکه با قوت راهی را که رهبران مقتدر پیشین شوروی آغاز کرده بودند پی نگرفت و این راهی نبود جز کسب قدرت بیشتر. برای پیروزی و یا لااقل نباختن در جنگهای سرد راهی جز کسب قدرت بیشتر و تضعیف حریف وجود ندارد.
منبع: نشریه رهآورد سیاسی، پیاپی ۱۵ (بهار ۱۳۸۶)
پیروزی بدون شلیک | محمدمهدی احمدی معین[۱]
پینوشتها:
[۱] دانشجویکارشناسیارشدپیوسته معارف اسلامی و علوم سیاسی، ورودی ۱۳۸۲، دانشگاه امام صادق(ع)
[۲]- Brezhnev
[۳]- Andropov
[۴]- Konstantine Cherneko
[۵]- Mikhail Gorbachov
[۶]- Communist Party of the Soviet Union- CPSU
[۷]- Glasnot & Prestroika
[۸]- evil Empire
[۹]- Alexander Haig
[۱۰]- Contras
[۱۱]- Daniel Ortega
[۱۲]- International Court of Justice- ICJ
[۱۳]- Peace through Strength
[۱۴]- B-۱ Bomber
[۱۵]- MX Peace keeper Missile
[۱۶]- Strategic Defence Initiative- Star Wars
[۱۷]- Intermediate-Range Nuclear Force Treaty-INF
۱۷- مطابق این قرارداد که در ۸ دسامبر ۱۹۸۷ به امضا رسید طرفین متعهد شدند موشکهای بالستیک و کروز میانبرد خود را نابود کنند که در نتیجه آن آمریکا ۸۴۶ و شوروی ۱۸۴۶ عدد از این نوع موشکها را اسقاط کردند.
۱۸- بعنوان مثال در ۲۳ آگوست ۱۹۸۹ حدود ۲ میلیون نفر از اهالی استونی، لیتوانی و لتونی زنجیره انسانی به طول ۶۰۰ کیلومتر تشکیل داده و خواستار آزادی و استقلال از اتحاد جماهیر شوروی شدند. در ۶ سپتامبر ۱۹۹۱ شوروی استقلال این سه کشور را به رسمیت شناخت.
[۲۰]- Margaret Thatcher
[۲۱]- Axis of evil
فهرست منابع و مآخذ:
۱- Reagan, Ronald (۱۹۸۲), public Papers of the President of the United States, ashington: US Government Printing Office.
۲- Reagan, Ronald(۱۹۸۳), public Papers of the President of the United States, Washington: US Government Printing Office, vol. ۱.
۳- Reagan, Ronald(۱۹۸۴), public Papers of the President of the United States, Washington: US Government Printing Office, vol. ۱.
۴- James M. Scott,(۱۹۹۶), Deciding to Intervene: The Reagan Doctrine and American Foreign Policy, Durham, NC: Duke University Press.
۵- Peter G. Boyle,(۱۹۹۳), American-Soviet Relations: from the Russian Revolution to the Fall of Communism, London: Routlege.
۶- Ronald E Powaski,(۱۹۹۸), The Cold War, Oxford: Oxford University Press.
۷- Walter LaFeber,(۲۰۰۲), “Cold War.” A Reader۰۳۹;s Companion to American History, Houghton Mifflin Company.
۸- William E. Odom,(۱۹۹۸) The Collapse of the Soviet Military, Yale University Press.
۹- D۰۳۹;Souza, Dinesh, Los Angeles Times(۲۰۰۴),”It Was Reagan Who Tore Down That Wall”, , November ۷.
۱۰- George Shultz,( ۱۹۸۴) “Power and Diplomacy: An Address by Secretary Shultz to the Veterans of Foreign Wars, Chicago, August ۲۰, US Department of State Bureau of Public Affairs, Current Policy no. ۶۰۶.
۱۱- Directorate of Intelligence,(۱۹۸۸), Revisiting Soviet Economic Performance under Glasnost: Implications for CIA estimates, SOV ۸۸-۱۰۰۶۸, Washington DC: CIA, September.
0 دیدگاه