تاریخ انتشار گزارش: ۲۷ می ۲۰۲۱
نویسنده: Stephen M. Walt

آخرین دور جنگ بین اسرائیل و فلسطین به روش معمول به پایان رسید. با آتش‌بسی که وضعیت فلسطینیان را بدتر و مسائل اصلی را بدون رسیدگی به حال خود رها کرد.
همچنین در جریان تحولات اخیر شواهد بیشتری ارائه شد مبنی بر اینکه ایالات‌متحده دیگر نباید تل‌آویو را از حمایت‌های اقتصادی، نظامی و دیپلماتیک بدون قید و شرط خود بهره‌مند کند. مزایای سیاست فعلی آمریکا که مبتنی بر حمایت از اسرائیل است، صفر و هزینه‌های آن زیاد و رو به افزایش است. در واقع تل‌آویو و واشنگتن به‌جای یک رابطه خاص به یک رابطه عادی نیاز دارند.» شاید قبلا وجود یک رابطه خاص بین ایالات‌متحده و اسرائیل به‌دلایل اخلاقی توجیه شده بود.

به‌طوری‌که ایجاد یک دولت یهودی به عنوان پاسخی مناسب به قرن‌ها یهودستیزی خشونت‌آمیز در غرب مسیحی که شامل هولوکاست می‌شود، ولی تنها محدود به آن نیست، در دستور کار قرار گرفت. اگر کسی بتواند اعرابی را که طی سال‌ها تحت ظلم و ستم تل‌آویو زندگی کرده‌اند، نادیده بگیرد و معتقد باشد که اسرائیل با ایالات‌متحده ارزش‌های اساسی مشترک دارد، می‌تواند تصور کند که این توجیه اخلاقی درست است.

اما با این وجود باز هم شرایط پیچیده است. حتی اگر این فرض را قبول کنیم که اسرائیل تنها دموکراسی در خاورمیانه است، اما یک دموکراسی لیبرال ایده‌آل نیست. جایی که قرار است همه ادیان و نژاد‌ها از حقوق برابر برخوردار باشند، هرچند این هدف به‌طور ناقص محقق شده باشد. اسرائیل که با اهداف اصلی صهیونیسم سازگار است، با طراحی آگاهانه یهودیان را نسبت به دیگران متمایز می‌کند.

اقدامات وحشیانه اسرائیل طی دهه‌ها، توجیه اخلاقی حمایت بی‌قید و شرط ایالات‌متحده از تل‌آویو را نابود کرده است. واقعیت این است که اسرائیل بدون ترس از پاسخگویی و مجازات، شهرک‌سازی می‌کند، حقوق سیاسی مشروع فلسطینیان را انکار و با آنها به عنوان شهروندان درجه دو برخورد می‌کند و از قدرت نظامی برای کشتن، ترساندن و بازداشت ساکنان اراضی اشغالی و غزه بهره می‌برد. بنابراین جای تعجب نیست که سازمان حقوق بشری بتسیلم (B’Tselem) اخیرا گزارش‌های مستند و قانع‌کننده‌ای ارائه داده و سیاست‌های تل‌آویو را به عنوان یک سیستم آپارتاید توصیف کرده است. اقدامات راست‌گرایانه در سیاست داخلی اسرائیل و نقش روزافزون احزاب افراطی در سیاست‌های آن، صدمات بیشتری به وجهه اسرائیل از جمله در میان بسیاری از یهودیان آمریکایی وارد کرده است.

در گذشته این‌طور استدلال می‌شد که اسرائیل یک سرمایه استراتژیک ارزشمند برای ایالات‌متحده است، اگرچه این استدلال اغراق‌آمیز بود. به عنوان مثال، در طول جنگ سرد، حمایت از اسرائیل روشی موثر برای بررسی میزان نفوذ شوروی در خاورمیانه بود، زیرا ارتش اسرائیل یک نیروی جنگی بسیار برتر نسبت به نیرو‌های مسلح مشتریان شوروی مانند مصر یا سوریه بود.

جنگ سرد ۳۰ سال است که به پایان رسیده و حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل، امروز مشکلات بیشتری را برای واشنگتن ایجاد می‌کند تا اینکه مشکلی را حل کند. شواهد نشان می‌دهد که اسرائیل نتوانست کاری برای کمک به ایالات‌متحده در دو جنگ علیه عراق انجام دهد. در واقع، ایالات‌متحده در اولین جنگ خلیج‌فارس مجبور شد موشک‌های پاتریوت را به اسرائیل بفرستد تا از تل‌آویو در مقابل حمله اسکاد عراق محافظت کند. حتی اگر اسرائیل قادر باشد که به تخریب یک رآکتور هسته‌ای تازه تاسیس سوریه در سال ۲۰۰۷ بپردازد یا به تولید ویروس استاکس نت که به‌طور موقت به برخی از سانتریفیوژ‌های ایران آسیب رساند، کمک کند، ارزش استراتژیک آن بسیار کمتر از چیزی است که در زمان جنگ سرد بود. علاوه بر این، ایالات‌متحده نیازی به حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل برای بهره‌مندی از مزایای این‌چنینی ندارد.

به هر حال، هزینه‌های رابطه ویژه با اسرائیل برای ایالات‌متحده درحال افزایش است. منتقدان حمایت ایالات‌متحده از اسرائیل به کمک اقتصادی و سالانه بیش از ۳ میلیارد دلاری واشنگتن به تل‌آویو اشاره می‌کنند. گفتنی است درحالی کمک‌های اقتصادی واشنگتن به اسرائیل اختصاص می‌یابد که این دولت اکنون ثروتمند است و به لحاظ درآمد سرانه در رده نوزدهم جهان قرار دارد. بدون شک روش‌های بهتری برای مصرف این پول وجود دارد. البته ناگفته نماند که این کمک اقتصادی واشنگتن به تل‌آویو برای آمریکایی که اقتصاد ۲۱ تریلیون دلاری دارد، ناچیز است. به عبارت دیگر، هزینه‌های واقعی رابطه ویژه آمریکا با اسرائیل، سیاسی است، نه اقتصادی.

تمایل به محافظت از اسرائیل همچنین ایالات‌متحده را مجبور به برقراری روابط با دیگر کشور‌های خاورمیانه می‌کند، کشور‌هایی که رابطه با آنها برای واشنگتن توجیه اخلاقی یا استراتژیک زیادی ندارد. به‌طور مثال، حمایت ایالات‌متحده از دیکتاتوری ناخوشایند مصر تا حدی برای حفظ روابط خوب مصر با اسرائیل بود. همچنین با توجه به تعمیق روابط ریاض با اسرائیل، ایالات‌متحده نیز تمایل بیشتری به تحمل کج‌رفتاری‌های عربستان سعودی از جمله جنگ هوایی این کشور در یمن و قتل جمال خاشقجی، روزنامه‌نگار مخالف داشت.

از سوی دیگر، حمایت بی‌قید و شرط از اسرائیل طی دهه‌ها به ایجاد خطر تروریسم که ایالات‌متحده با آن روبه‌رو شد، کمک کرده است. در این ارتباط می‌توان به گزارش رسمی کمیسیون ۱۱ سپتامبر در مورد خالد شیخ محمد (KSM) اشاره کرد که تصریح کرده، وی به عنوان معمار اصلی حمله ۱۱ سپتامبر از سیاست‌های ایالات‌متحده به نفع اسرائیل شکایت داشته است. البته نمی‌توان ادعا کرد که اگر آمریکا رابطه عادی با اسرائیل داشته باشد، خطرات تروریسم از بین می‌رود، اما موضع قابل دفاع‌تر واشنگتن در مقابل تل‌آویو به کاهش خطرات تروریسم علیه آمریکا کمک می‌کند و از پرورش نگرش‌هایی که طی دهه‌های اخیر به رشد افراط‌گرایی منجر شده، جلوگیری به‌عمل می‌آورد.

رابطه ویژه واشنگتن با تل‌آویو به بزرگ‌ترین اقدامات ایالات‌متحده در خاورمیانه از جمله تصمیم به حمله به عراق در سال ۲۰۰۳ ربط دارد. نومحافظه‌کاران طرفدار اسرائیل در ایالات‌متحده در حمله آمریکا به عراق نقش داشتند. برخی از رهبران اسرائیل در ابتدا با این ایده مخالف بودند و می‌خواستند دولت جورج دبلیو بوش در عوض روی ایران تمرکز کند. اما هنگامی که رئیس‌جمهور آمریکا اعلام کرد که سرنگونی صدام حسین، رهبر وقت عراق اولین گام در برنامه گسترده‌تر تحول منطقه‌ای است، مقامات ارشد اسرائیل از جمله نتانیاهو و نخست‌وزیران سابق این دولت شامل ایهود باراک و شیمون پرز به حمایت از این اقدام پرداختند.

در پایان باید تصریح کرد که بر اساس شواهد موجود حمایت آمریکا از اسرائیل بسیار شدید است و در سطوح مختلف سیاسی واشنگتن رخنه کرده است.

منبع: فارن پالیسی
به نقل از: وب‌سایت حقایق آمریکا


0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *