در آمریکا، تجارت برده از آفریقا، در سال ۱۸۰۸ به طور رسمی ممنوع اعلام شد، اما اوایل به صورت قاچاق و بعدها هم به شیوه های نوین، ادامه پیدا کرد.
کشور آمریکا در بحبوحه انقلاب صنعتی از همه سو در حال گستردگی بود. مهاجران، سرخپوستان را که ساکنین بومی آمریکا محسوب میشدند، به اجبار، از زمینهای حاصلخیزی که در اختیارشان بود، کوچ می دادند. زمینهای حاصلخیزتر در اختیار سفید پوستان مهاجر قرار گرفت و سرخپوستان در زمینهای کمتر حاصلخیز اسکان داده شدند. مهاجران هر روز پیشرفت بیشتری به سمت سرزمینهای غرب ایالات متحده میکردند.
کالیفرنیا و سرزمینهای اطرافش در دید مردم بهشتی بود که زمینهای حاصلخیزش در انتظار کشاورزان بود. در خاکش طلا یافت میشد و آب و هوای خوبی داشت. در کتابی که در دهه هفتاد قرن نوزده نوشته شده، با نام کالیفرنیا آنگونه که من دیدم[۱]، گزارشهایی از زمینهای حاصلخیز و آب و هوای مسحورکننده کالیفرنیا آنچنان توصیفهایی صورت گرفته بود، که هر کس آن کتاب را میخواند، مجاب به مهاجرت به غرب میشد.
در نیمه قرن نوزدهم، تب طلا افراد زیادی را به کالیفرنیا کشاند. اوج این دوران در ۱۸۵۲ بود. هزاران معدنچی با آرزوی طی کردن راه صد ساله در یک شب به سمت کالیفرنیا حرکت کردند و جمعیت این ایالت را در نزدیک به یک سال، از کمتر از هزار نفر به صد هزار نفر رساندند. ابتدا از شهرها و ایالات نزدیک و دور و سپسجاجا از جاهای دورتری مثل شیلی، هاوایی، پرو و حتی چین، به سمت معادن طلا و خاک زرخیز کالیفرنیا هجوم آوردند. البته همه آنها آنقدر خوش شانس نبودند که صاحب معدن طلا شوند یا برای خودشان به دنبال طلا بگردند، بلکه خیلی از این جویندگان برای افراد قدرتمندتر کار میکردند. این جویندگان که از همه جا به امید یافتن طلا به کالیفرنیا آمده بودند، جا و مکانی نداشتند.
کمکم شهرهای موقتی در اطراف معادن تشکیل شد که بعدها بافت اصلی آن منطقه را تشکیل داد و مغازهها، کلیسا و مدرسه هم به آنها اضافه شد. نیروهای معدنکار بعدها در کارهای دیگری نیز به کار گرفته شدند؛ مانند مزارع، کشتیرانی، راه آهن و … که نتیجه آن تأمین مواد اولیه و زیرساختها برای توسعه و تأمین نیاز کارخانجات صنعتی بود.
ایالات شمالی که هر روز صنعتیتر میشدند، برای توسعه صنعت خود به کارگران روزمزد احتیاج داشتند و مشاغل صنعتی با شیوه تعامل ارباب و برده سازگار و سودآور نبود. این شیوه کارآمدی مد نظر صنعتی شدن را نداشت و سنتیتر بود. تعامل کارفرما و کارگر، کارفرما را از تهیه معاش و امکانات زندگی برای کارگر خود معاف میکرد و تنها از نیروی کار او استفاده میکرد و مزد کمی به او میپرداخت.
در واقع به علت اینکه کارگران باید خرج خود و خانوادهشان را از دسترنج خود میدادند، برای کار وابسته به کارخانهدار و کارفرما بودند. اگر در سیستم بردهداری، در مزرعه کار میکردند تا شلاق کمتری بخورند، در سیستم جدید کارگر و کارفرما برای اینکه خود و خانوادههایشان از گرسنگی نمیرند، مجبور بودند با هر دستمزدی که کارفرما یا همان ارباب جدید تعیین میکند، کار کنند و هرگاه کارگری با دستمزد کمتر پیدا شد، بیکار شوند. مشخص است این سیستم بسیار با طبع سودجوی صنعتگران و صاحبان صنایع ایالات شمالی سازگار بود؛ آنقدر که برای کسب سود بیشتر، برای به بردگی نوین کشاندن چند میلیون برده سیاه که در زمینهای کشاورزی جنوب از طلوع آفتاب تا غروب کار میکردند، به روی هم اسلحه بکشند.
نویسنده: زینب حاتمپور
تلخیص: طیبه مهرانپور
منابع
- تاریخ کامل ایالات متحده، منتشر شده توسط کنگره آمریکا
- هاوارد زین، داستان مردم آمریکا، خ. طاهری، م. هادی، دوره سه جلدی، تارنگاشت عدالت، ۱۳۹۲
- هاروی واسرمن، تاریخ مردمی آمریکا، محمد قاضی، نشر آروین ۱۳۷۳
- کلود ژولین، رویا و تاریخ (آمریکا در دو قرن)، مرتضی کلانتریان، انتشارات آگاه ۱۳۵۷
پینوشت
- California, as I saw
0 دیدگاه