ابتدا شمال و جنوب آمریکا، دو اقتصاد مجزا داشتند؛
- اقتصاد جنوب متکی بر فروش محصولات کشاورزی بود.
- اقتصاد شمال متکی بر صنعت بود.
البته این تفکیک در ظاهر بود، اما درواقع، اقتصاد شمال، متکی بر تجارت برده بود و اغلب سوداگران این تجارت سیاه، ساکن ایالات شمالی بودند. درواقع، سود حاصل از فروش بردهها؛ سرمایه تأسیس بسیاری از کارخانجات ایالات شمالی و سر برآوردن سرمایهداران ریز و درشت و پرآوازه شدن نام خانوادههای به تازگی مال و مکنت یافته شد؛ اما منافع تجاری جنوب در تضاد با شمالیها قرار گرفت و این تضاد، روز به روز بیشتر شد.
تفاوت روزافزون شیوه اقتصادی شمال و جنوب، باعث وقوع جنگ داخلی در سال ۱۸۶۱ شد که به مدت چهار سال ادامه یافت و حدود ۷۵۰ تا ۸۵۰ هزار نفر کشته بر جای گذاشت. ایالات شمالی که هر روز صنعتیتر میشدند، برای توسعه صنعت خود، به شیوهی نوین برده داری روی آوردند. تا پیش از آن هم بار انقلاب صنعتی آمریکا باز هم بر دوش سیاهان بود.
قبل از جنگهای انفصال سیاهان برده بودند و این افتخار را به لینکلن[۱] نسبت میدهند که ناجی سیاهان بود و بردگان را آزاد کرد اما چنین نیست. در واقع جنگهای انفصال در ابتدای امر هدفی برای الغای بردگی نداشت. لینکلن بعد از به قدرت رسیدن با یک بحران مواجه شد؛ رئیس جمهور قبلی یعنی بیوکانن[۲] که جنوبی و طرفدار جنوبیها بود، پیش از تحویل پست خود به رئیس جمهور جدید پیامی را صادر میکند. طی این پیام به جنوبیها اعلام میکند که بهتر است از اتحادیه ایالتها خارج نشوند، اما اگر شدند، دولت با آنها برخورد نخواهد کرد. این پیام به این معنا بود که هر ایالتی که خواست میتواند از این اتحادیه خارج شود و کسی با او برخورد نخواهد کرد. خیلی زود این پیام توسط کارولینا، فلوریدا[۳]، آلاباما[۴]، جرجیا[۵]، میسیسیپی و لوئیزیانا پاسخ داده میشود و این ایالات خود را از اتحادیه جدا میکنند و تگزاس[۶] هم در ادامه به آنها میپیوندد و آنها دژها و استحکامات دولت فدرال را تصرف میکنند.
آبراهام لینکلن
لینکلن بارها اعلام میکند که قصد دخالت در امور جنوب و نظام بردهداری آن را ندارد. او در نظریات خود اعلام میکند که هرچند اخلاقاً بردهداری را درست نمیداند، اما این یک حق قانونی است و الغای بردهداری قانونی نیست. او ضمن اینکه در اصل انسان بودن یک سیاه شک دارد، حتی شخصاً معتقد است سیاهان از نظر نژادی هرگز با سفیدپوستان برابر نیستند و نژاد سفید است که برتر است؛ حتی اگر هر دو نژاد به صورت آزاد در کنار هم زندگی کنند. اما پس از طولانی شدن جنگ، لینکلن قانون الغای بردهداری را به مثابه یک حربه جنگی و برای به زانو درآوردن اقتصاد جنوب و تضعیف آن در برابر ارتش شمال، اجرا میکند، نه هیچ هدف انساندوستانهای.
پس از جنگ داخلی با وجود اعلام الغای بردهداری، وضعیت سیاهان تغییر چندانی نکرد و حتی بدتر هم شد. بیش از نیم میلیون کشته در جنگهای داخلی، یعنی دو درصد از جمعیت بیست میلیون سفید و چهار میلیون سیاه آمریکا، باعث رفتارهای بیش از حد نژادپرستانه با سیاهان میشد. سیاهان حق نداشتند مانند سفیدپوستان در مشاغل تخصصی مشغول شوند. قوانین مخصوصی تصویب شد که به موجب آن سیاهان باید با خضوع و خشوع با سفیدان برخورد کنند. باید زود بخوابند و بیدارشوند. اگر سیاهپوستی کار نداشت، به زندان میافتاد و کسی که او را از زندان بیرون میآورد به اندازه پولی که برای آزادیاش پرداخته بود، از او کار میکشید. و …
جنگ داخلی زخمی باز در تاریخ آمریکا بر جای گذاشت و در یک آن، تغییراتی را که در طی دو یا سه دهه پیش از آن به وقوع پیوسته بود، به نمایش گذاشت. نیازهای جنگ به شکل عظیمی باعث حرکت سریعتر کارخانجات و پیشرفت آنها شد. تسریع اقتصادی باعث استخراج آهن، بخار و نیروی برق شد و به همین شکل پیشروی علم و اختراع را سبب گردید. میتوان این پیشرفت را از رشد فزاینده تعداد اختراعات ثبت شده در این سالها دریافت. در طی سالهای قبل از ۱۸۶۰، ۳۶ هزار اختراع به ثبت رسیده بود، اما در طی سی سال پس از آن ۴۴۰ هزار اختراع دیگر ثبت شد و در بیست و پنج سال اول قرن بیستم این تعداد به نزدیک یک میلیون رسید.
نویسنده: زینب حاتمپور
با اندکی تلخیص
منابع
- تاریخ کامل ایالات متحده، منتشر شده توسط کنگره آمریکا
- هاوارد زین، داستان مردم آمریکا، خ. طاهری، م. هادی، دوره سه جلدی، تارنگاشت عدالت، ۱۳۹۲
- هاروی واسرمن، تاریخ مردمی آمریکا، محمد قاضی، نشر آروین ۱۳۷۳
- کلود ژولین، رویا و تاریخ (آمریکا در دو قرن)، مرتضی کلانتریان، انتشارات آگاه ۱۳۵۷
پینوشت
- Abraham Lincoln
- James Buchanan
- Florida
- Alabama
- Georgia
- Texas
0 دیدگاه