ماجرای حقیقت نحوه پیدایش آمریکا

اغلب قصۀ کشف قارۀ آمریکا را توسط کریستف کلمب و مهاجران اروپایی در قرن ۱۶ شنیده ایم، اما…

ظاهرا ماجرا، چیز دیگری است!

قضیه؛ “تحریف” است! قضیه “چپاول” است! “نسل کشی” است! و…

برای همین است که معترضان اخیر آمریکایی بعد از قتل “جورج فلوید”؛ شهروند سیاهپوست توسط پلیس نژادپرست آمریکا، در اعتراض به تبعیض نژادی، مجسمه‌های “کریستف کلمب” را تخریب و سرنگون کردند!

اما عجیب نیست اگر تخریب این اقدامات اعتراضی، در رسانه های آمریکا منعکس نمی شود و در عوض، همه ساله روز ۱۲ اکتبر، به عنوان سالروز ورود کلمب به قاره آمریکا، “جشن کلمبیس” گرفته می شود!

عجیب نیست! چون رسانه ها در دست همان کسانی است که با ورودشان به آمریکا، همواره به دنبال تأمین منافعشان بوده اند!

عجیب نیست اگر به جای “اشغال آمریکا”، همه می گویند: “کشف آمریکا”

عجیب نیست اگر کسی است نمی داند “کلمب”؛ شخصیتی جنگجو و غارتگر بوده که ناگهان در جوانی ناپدید می‌شود و مدتی بعد با نام «کلمب» و با هویتی جدید ظاهر می‌شود.

عجیب نیست اگر کمتر کسی است بداند او یک مسیحی اهل جنوا ایتالیا نبوده، بلکه یک یهودی اهل «پانته ودرا» بوده و اجدادش جزء کاتالان‌ها (منطقه‌ای در اسپانیا) بوده اند.

عجیب نیست اگر کمتر کسی است بداند فارغ از آن که کلمب، زادۀ جنوب‌غربی ایتالیا بوده یا اسپانیایی تبار، و یا حتی یک پرتقالی، یک یهودی بود که به دنبال کشف سرزمین موعود و در کنار آن، سوداگری و تجارت و کسب منابع جدید، به سمت آمریکا رفت.

عجیب این است که رسانه؛ که اصلی ترین وظیفه اش؛ انتقال حقایق است، سالهاست که این رازها را مسکوت نگه داشته است. صاحبان زر و زور، با استفاده از ابزارهایی نظیر هالیوود و صدها هزار رسانه، قرن هاست که نگاه تک‌روایتی خود را حول موضوع پیدایش آمریکا در دنیا گسترانده اند.

آمریکا؛ سرزمینی که روی “خون” بنا شده است!…

به راستی پدر افسانه‌ای آمریکا؛ کریستف کلمب، چگونه فردی بوده است؟ دانشمندی فرهیخته؟ یا طماعی هوسران؟ یا کریستوفر؛ زادۀ مسیح؟!…

«یک سرخپوست خوب، سرخپوست مرده است.»؛ شاید همین یک جملۀ کلمب؛ نمایانگر شخصیت واقعی او باشد، شخصیتی که هزاران فیلم و کتاب هم نمی‌تواند آن را لاپوشانی کند.

“شارل ورلندن” در شرح سفر دوّم کلمب ‏نوشته است: «از ماه مه ۱۴۹۵ تا مارس ۱۴۹۶، بیشتر اوقات کلمب و برادرش صرف مطیع کردن‏ جزیره و مجبور کردن سرخپوستان به پرداخت مالیات می‏شد. هر کدام از سرخپوستان که بیشتر از چهارده سال سن داشتند می‏بایست هر سه ماه به سه‏ ماه، یک زنگوله شاهین که پر از پودر طلا باشد، پرداخت کنند. رئیس قبیله باید هر دو ماه یک‌بار یک کدوی پر از طلا مالیات دهد. کسانی که در منطقه‏شان طلا یافت نمی‏شد، باید هر سه ماه یک‌بار، بیست و پنج پوند پنبه‏ رشته شده یا بافته بپردازند. این کارها تماما زشت و ناهنجار بود. اشیای طلایی‏ که اسپانیایی‌ها از بومیان می‏گرفتند، حاصل کار و تلاش نسل‌های زیادی بود. یافتن طلای جدید، آن هم به مقدار زیاد برای پرداخت مالیات، به نسلهای‏ دیگری نیاز داشت. و امّا در مورد پنبه، چگونه می‏توان از وحشیانی که خود برهنه‏ هستند، سالیانه صد پوند پنبه ساخته و پرداخته مطالبه کرد؟ مواجبی که بر آنها تحمیل می‏شد – حتّی اگر فرض کنیم همه پرداخت می‏شدند – آنها را در همان محل به برده مبدّل می‏کرد و نیاز نبود که برای فروش، آنها به بازار برده شوند.»‌ (۱)

لویز لابلت Louise la-Bellette، سرخپوست آمریکایی در مورد چگونگی حمله سفیدپوستان به اردوگاهشان می گوید: «سعی کردیم فرار کنیم ولی آنها [سربازان] چنان به روی ما تیراندازی می‌کردند که انگار ما گاوهای وحشیBuffalo  هستیم!» (۲)

* * *

راست گفته اند که «دروغگو؛ کم‌حافظه است!»

حتی “شارل ورلندن” که در نوشته هایش، از کلمب به عنوان فردی مذهبی یاد کرده بود (۳)، در جایی دیگر نوشته: «او در شهر “کوردو”/ قرطبه/ اقامت کوتاهی داشت و در این شهر با “بئاتریس دوهارانا” -که حدود ۱۵ سال از او کوچکتر بود- آشنا شد و مدتی با او بود. از این‏ زن، یک پسر به نام “فردیناند”، به طور نامشروع به دنیا آمد؛ اما کلمب با مادر فردیناند ازدواج نکرد چون عقیده داشت این ازدواج او را به پیشرفت و ترقّی نمی‌رساند!» (۴)

“ورلندن” در تناقضی آشکار می‏افزاید: «مرد عجیبی است! کسی که در رفتارهای روزانه‏اش آن قدر پارسا و محترم است، ولی معشوقه‏ای دارد که از ترس به خطر افتادن کارش، با او ازدواج نمی‏کند!» (۵)

گویی علاّمه دهخدای ایرانی، کلمب را بهتر شناخته بود که او را طماعی می دانست که: «در تمام مسافرت، به فکر یافتن طلا بود و به هر جا قدم می‏گذاشت، نشان طلا را می‏جست.» (۶)

اگرچه کلمب خودش را اینگونه معرفی کرده که: «می‏خواهم کوتاهترین راه را به آسیا کشف کنم. من معتقد شده‏ام که خداوند مرا برای چنین مأموریّتی برگزیده است. این ایمان را من از شوقی که از کودکی به‏ مناطق دور در خود داشته‏ام. احساس می‏کنم. هرچه درباره نجوم و جغرافی و دریاها می‏دانم، علمی است که او به من عطا کرده است. علم ریاضی من و مهارت‏ من در نقشه کشی، همه، لطف الهی است؛ و من تا وقتی که زنده‏ام، باید دعوت او را لبّیک بگویم. (۷)

اما او در حقیقت، به دنبال بهره‌مندی‌های سیاسی و اقتصادی بود؛ و ملاحظات سیاسی‏ ایجاب می‏کرد که احساسات مذهبی فرمانروایان کاتولیک اسپانیا را در نظر گیرد.

* * *

فارغ از دانستن انگیزه های اصلی کلمب و سفرش؛

دردناک است شنیدن شرارت های جنسی کلمب و اطرافیانش در آمریکا و تقسیم دختران سرخپوست اسیر شده میان کشتی‌ها، و بخشیدن یکی از دختران بسیار زیبا به دستگیر کننده‏اش “میشل دوکونئو” توسط کلمب (۸)

دردناک است شنیدن روایت ۵۰۰ بومی آمریکایی که او هنگام بازگشت از سفر اولش، با خود به اسپانیا برد و غیر از ۲۰۰ اسیری که در طول راه، جان باختند، ۳۰۰ نفر مابقی در اسپانیا فروخته شدند. (۹)

دردناک است دانستن این مطلب که هنگام ورود کلمب به آمریکا، ۳۰ میلیون نفر سرخپوست در این قاره وجود داشت و امروز، کمتر از ۲ میلیون نفر!

دردناک است خواندن جملات کلمب درباره بومیان مظلوم و بی دفاع آمریکا: «…آنها اندامی تنومند، جثه‌هایی قوی و چهره‌هایی جذاب داشتند… آنها سلاح به دست نمی‌گیرند و آن را هم نمی شناسند، چون یک بار شمشیری نشان آن‌ها دادم، آن را از لبه برنده‌اش گرفتند و از روی ناآشنایی خود را زخمی کردند، آهن هم نداشتند، نیزه هایشان از ساقه نی‌شکر درست شده… نوکران خوبی هستند… تنها پنج نفر کافی بود که آنها را مطیع خود کنیم تا هرچه می‌خواستیم انجام دهند.» (۱۰)

دردناک است خواندن مطالب آتالی Attali ؛ نویسنده یهودی- فرانسوی، درباره بومیان مهربان آمریکا که به استقبال کلمب و همراهانش رفته بودند: «بومیان آرام و بی‌آزار جزیره، برای استقبال از آنها [کلمب و همراهانش] آمده بودند، اما کلمب آنها را به عنوان انسان، به حضور نپذیرفت.» (۱۱)

دردناک است شنیدن فجایعی که کلمب و مأمورانش بر سر صاحبان و ساکنان اصلی آمریکا آوردند؛ از بریدن گوشهای سرخپوستان تا به بردگی گرفتن افراد بالای ۱۳ سالشان و…

دردناک است تماشای فیلمهایی که کریستف کلمب را فردی مهربان و انسان‌دوست نشان می‌دهد که با بومیان منطقه آمریکا رفتاری مسالمت‌آمیز و دوستانه داشته و تنها بخشی از همراهان وی دچار خطا شده‌اند و آن اقدامات وحشیانه را در قبال بومیان صورت داده‌اند.

* * *

اما دیگر وقت آن رسیده که از “رسانه”؛ این ابزار کارآمد، در جهت تشریح و تبیین حقایق جهان، بهره جست و به سیطرۀ رسانه‌ای جنایتکاران، پایان داد.

آری! وقتش رسیده کلمب نه به عنوان یک دریاسالار، نه یک کاشف، و نه فاتح سرزمینهای بی‌مرز و مهارکننده ناآرامی‌هایش، بلکه به عنوان آنچه که درحقیقت بوده، شناخته و شناسانده شود.

راست گفت تکومسه Tecumseh (از قبیله شاونی Shawnee) در دلنوشته‌اش، که: «امروز کجاست قبیله پکوت Pequot؟ کجا هستند قبایل ناراگانست Narragansett، موهیکان Mohican، پوکانوکت Pokanoket و بسیاری از قبایل دیگر ملت ما که پیش از این آن همه نیرومند بودند؟ آنان در زیر یوغ سفیدپوستان چنان ناپدید شدند که برف در برابر خورشید آب می‌شود. آیا بی‌آنکه به مقابله برخیزیم و مقاومت کنیم خواهیم گذاشت که ملت ما از بین برود؟ آیا خانه و زندگی خود و سرزمین خود را که “روح بزرگ” به ما عطا فرموده است، و نیز گور مردگان خود و آنچه را برای ما عزیز و مقدس است رها خواهیم کرد؟ می‌دانم که شما هم همصدا با من فریاد برخواهید آورد “هرگز! هرگز!”» (۱۲)

روزی می‌آید که تمام حقایق جهان، برملا می‌شود، همۀ عدل در برابر همۀ ظلم می‌ایستد و داد همۀ مظلومان، از ظالمان، ستانده می‌شود…

پی نوشت

  1. کریستف کلمب؛ شارل ورلندن؛ ص ۹۸.
  2. براون، دی(۱۳۵۳)، فاجعه سرخپوستان آمریکا؛ دلم را به خاک بسپار، قاضی، محمد، تهران: خوارزمی، ص۱۳
  3. کریستف کلمب؛ شارل ورلندن؛ صص ۳۷-۳۶.
  4. همان؛ ص ۳۶.
  5. همان.
  6. لغتنامه دهخدا؛ ذیل کلمه کریستف کلمب.
  7. کریستف کلمب؛ آرمسترانگ اسپری؛ ص ۲۸.
  8. سفرهای پرماجرای کریستف کلمب؛ ص ۶۳۵.
  9. تاریخ تمدن، ج ۶؛ ص ۳۲۱.
  10. زین، هاوارد (۱۳۸۹)، تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا، تهران، انتشارات هلال، ص ۱۷
  11. صاحب خلق، نصیر (۱۳۸۴)، تاریخ ناگفته و پنهان آمریکا، تهران، انتشارات هلال، ص ۳۲
  12. براون، دی (۱۳۵۳)، فاجعه سرخپوستان آمریکا؛ دلم را به خاک بسپار، قاضی، محمد، تهران، انتشارات خوارزمی، ص ۲۳

منابع غیر مستقیم

  1. شهبازی، عبدالله (۱۳۷۷)، زرسالاران یهودی و پارسی، استعمار بریتانیا و ایران، تهران: مؤسسه مطالعات و پژوهش های سیاسی، ج۳ و ۴ و ۵
  2. ورلندن، شارل (۱۳۷۳)، کریستف کلمب، موسوی شیرازی، سیدجمال، تهران: شرکت توسعه کتابخانه های ایران
  3. http://www.mit.edu/~thistle/v9/9.11/1columbus.html
  4. http://www.americanheritage.com/content/columbus-and-genocide
  5. http://en.wikipedia.org/wiki/Joint_defense_privilege
  6. http://allaboutexplorers.com/explorers/columbus/
  7. http://www.bbc.co.uk/history/historic_figures/columbus_christopher.shtml
  8. http://www.bbc.co.uk/schools/primaryhistory/famouspeople/christopher_columbus/
  9. http://renaissance.academic.ru/130/Columbus,_Christopher
  10. http://www.newadvent.org/cathen/04140a.htm
  11. http://www.history.com/topics/christopher-columbus
  12. http://www.rmg.co.uk/columbus
  13. http://www.biography.com/people/christopher-columbus-9254209
  14. http://www.orangejuiceblog.com/2010/10/christopher-columbus-was-a-murderer-a-terrorist-and-a-pirate/
  15. https://www.customessaymeister.com/customessays/History:%20European/3612.htm

0 دیدگاه

دیدگاهتان را بنویسید

Avatar placeholder

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *